۱۳۸۸ اسفند ۹, یکشنبه

چه ارتباطی بین ریگی و سبزها وجود داشت؟

بازخوانی بیانیه حمایتی ریگی از اقلیت موسوم به سبز
چه ارتباطی بین ریگی و سبزها وجود داشت؟

در حالی که عبدالمالک ریگی طی اعترافاتی به ارتباطش با کشورهای خارجی اذعان کرده، حمایت او و حامیانش طی ماههای اخیر از اقلیت موسوم به سبز محل توجه است.

به گزارش رجانیوز، ادبیات بیانیه ای که توسط عبدالمالک ریگی با عنوان "جنبش مقاومت مردمی ایران" و بعد از وقایع روز عاشورا منتشر شد، تطابق زیادی با عبارات و جملاتی داشت که در بیانیه های رسمی سران جریان سبز به چشم می خورد. این همه البته خواسته یا ناخواسته نوعی هدف مشترک را نیز به نمایش می گذاشت که اتفاقا در ورای مرزهای آبی و خاکی ایران اسلامی نیز بر روی آن سرمایه گذاری زیادی شده بود.

http://www.fardanews.com/files/fa/news/1387/9/18/26810_221.jpg
ادامه مطلب


پالس‏های مأیوس‏کننده ریاست‏مجمع برای هر دو جریان


پالس‏های مأیوس‏کننده ریاست‏مجمع برای هر دو جریان

مواضع پاردوکسیکال هاشمی طی این روزها اگر چه ظهوری دوباره از همان ویژگی های هميشگيوي بود؛ اما در عین حال پیام های روشنی را نیز چه برای اصلاح طلبان و چه برای اصولگرایان با خودبه همراه داشت؛ پیام هایی که اگر چه از باب جلب نظر و دلجویی طرفین صادر می شد، اما در عمل واکنش هر دو را برانگیخت.

به گزارش رجانیوز در حالی که بیانیه پایانی اجلاس گذشته خبرگان بدون حضور هاشمی قرائت شد تا حرف و حدیث ها روزهای آغازین ماه مهر را به خود اختصاص دهد، این بار و در هفتمین اجلاس، هاشمی تا آخر ماند تا بیانیه محکومیت فتنه گران در حضور او قرائت شود. هاشمی حتی در سخنان خود نیز حسابش را از کسانی که مدتها بود روی امداد او حساب ویژه ای باز کرده بودند، جدا کرد.





ادامه مطلب

راهپيمايان؛ يك عده آدم كش و قمه كش! / مردم را به اجبار به راهپيمايي آوردند

واكنش منفعلانه موسوي به حضور چشمگير مردم
راهپيمايان؛ يك عده آدم كش و قمه كش! / مردم را به اجبار به راهپيمايي آوردند

ميرحسين موسوي در واكنشي منفعلانه و ديرهنگام به حضور مردم در راهپيمايي 22 بهمن از يك سو حاضرين در اين گردهمايي ملي را هوادارن خود دانست و از سوي ديگر حاضرين را كساني دانست كه به اجبار و با يك حركت مهندسي شده در اين تجمع حاضر شدند. اين در حالي است كه رهبر معظم انقلاب اسلامي در فرمايشات خود در جمع اعضاي مجلس خبرگان رهبري، برخي از افراد و جريان ها را به دليل ناديده گرفتن جايگاه مردم و قانون اخراج شده از چارچوب نظام ناميده بودند.



ادامه مطلب



۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

گناهكاران سياسي را حتي با دعا هم نمي‌توان نجات داد

حجت‌الاسلام و المسلمین عليرضا پناهيان
گناهكاران سياسي را حتي با دعا هم نمي‌توان نجات داد

حجت‌الاسلام عليرضا پناهيان گفت: كساني كه با فتنه اخير همراهي كرده‌اند حق حضور در عرصه سياسي كشور را ندارند و نبايد از اين به بعد در امور سياسي دخالتي داشته باشند

به گزارش رجانیوز، حجت‌الاسلام عليرضا پناهيان در دومين نشست بصيرت در سايه ولايت اظهار داشت: جريانات انقلاب ما از ابتدا بر اين موضوع دلالت داشت كه مردم ما از هوشياري بالايي برخوردار هستند كه اين هوشياري از 15 خرداد به وضوح قابل مشاهده بود و كسي كه در اين روند تامل كند، درخواهد يافت كه اين مسئله بي‌نظير است و در اين راستا بايد گفت كه اين قضيه به ايمان مردم ما تكيه داشت.


ادامه مطلب در اینجا



۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه

پس از طرح سئوال برانگیز مجمع تشخیص: کروبی خواستار انحلال شورای نگهبان شد

به گزارش حفا نیوزبه نقل از خبرگزاری برنا، پس از اعتراف گسترده سران، دولتمردان و رسانه های بیگانه حامی جریان موسوم به فتنه و شکست سنگین این گروهک از سوی ملت ایران انتشار این بیانیه از سوی مهدی کروبی در راستای جلسات متوالی چند روز گذشته او با میر حسین موسوی و دیگر جریانات مدعی اصلاحات قابل ارزیابی باشد

گفتنی است در حالیکه روحیه یأس عملی، و فضای سرخوردگی و ناکامی بر سران و هواداران جریان فتنه مسلط شده است مهدی کروبی اکنون پس از گذشت 12 روز از رویداد تاریخی 22 بهمن ماه 1388 در اقدامی عاجل اظهاراتی را در قالب بیانیه زیر منتشر کرده است.

در بیانیه کروبی ، بدون اشاره به سکوت و همچنین اعتراف سرکردگان داخلی و هم چنین رسانه های بیگانه بار دیگر وی با شرح داستانی خیالی و توهمی از ملت ایران تشکر می کند و می آورد:"از حضور فراگیر و گسترده شما به رغم فشارهای امنیتی و فضای بسته سیاسی حاکم در مراسم ۲۲ بهمن امسال عمیقا سپاسگزارم. "

وی در ادامه بیانیه خود آورده است:"طرفه آن‌که، حتی یک تصویر از این همه لشگرکشی و پرتاب نارنجک‌های اشک‌آور و ضرب و شتم شما مردم، در رسانه‌های داخلی نشان داده‌نشد!" این اظهار نظر مهدی کروبی در حالی گفته می شود که جای خالی این سؤال که اگر فضا آنگونه بوده است او توصیف می کند، چرا رسانه های خارجی که ماه ها شعار هر ایرانی یک خبرنگار را سر می دادند و لحظه به لحظه ادعای مانیتورینگ و زیر نظر داشتن ایران را داشتند کوچکترین صحنه و یا تصویری هم جهت و در راستای آنچه که او ادعایش را دارد، منتشر نکرده اند؟

کروبی در ادامه بیانیه منفعلانه و شعارگونه خود بار دیگر در راستای اظهارات موهن و غیرقانونی خود و طرفدارانش در قالب شعارهایی چون "جمهوری ایرانی"، "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" و... بار دیگر خود را مدعی خط امام و هم کیش ملت و اانقلاب دانسته و با تکرار هجویات خود در رابطه با پرونده های خیالی تجاوز، کشته سازی ها و... می افزاید:"همه ما می‌دانیم که حضور شما مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن، به یقین نه به دلیل علاقه‌تان به سیاست‌های سرکوب و پرکردن زندان‌ها که به‌دلیل علایق ملی و عشق‌تان به ایران، انقلاب و امام بود."

در این بیانیه آورده شده است: "با این‌حال کسانی که حداکثر تلاش خود را برای مهندسی تظاهرات ۲۲ بهمن به‌کار بردند و از سراسر کشور با صدها اتوبوس و قطار نیرو به تهران اعزام کردند، باید دلیل خالی ماندن میدان آزادی را به هنگام سخنرانی، علی‌رغم استفاده از این همه نیرو و بسیج نیروهای انتظامی و نظامی خود توضیح دهند." اما مهدی کروبی که همچون گذشته این بار نیز چشمان خود را بسته و دهانش را گشوده در حالی مطلب فوق را به زبان آورده است که تصاویر منتشر شده از یکپارچگی و وحدت و حضور پرشور ملت ایران در جای جای سرزمین اسلامیمان گواه چیز دیگری را می داد. گفتنی است بار دیگر جریان موسوم به سبز به صرف یکجانبه نگری گذشته خود که تنها شهر تهران را می دید این بار نیز از در تحلیل های خود همچون انتخابات دچار گمراهی و اشتباه شده و همچنان به غیر از چند منطقه مرفه نشین جای دیگری را نمی بینند. البته لازم به ذکر است که حضور بیش از پنج میلیون تهرانی در راهپیمایی باشکوه 22 بهمن ماه در تهران نیز مهر دیگری بر دروغ پراکنی او است.

او بار دیگر برای تطهیر چهره خود با جعل و گرته برداری از گفته های امام راحل پیشنهاداتی را به شرح زیر بیان می کند:«لذا برای ازمیان رفتن پرده‌های گمراهی از جلوی دیدگان جریان تمامیت‌خواه، براساس آموزه‌های مرادم امام خمینی(ره)، دو پیشنهاد دارم. پیشنهاد اولم این است که همان‌طور که حضرت امام در سال ۱۳۴۱ فرمود «حاکمیت یک میتینگ در یکی از میادین بزرگ تهران برگزار کند، به ما هم در بیابان و کویر قم اجازه متینگ بدهند»، می‌خواهم براساس حق مسلم مردم، طبق اصل ۲۷ قانون اساسی، مجوز بدهند که در میدانی از تهران راهپیمایی از طرف ما برگزار شود تا اقلیت و اکثریت مشخص شود.

البته در خصوص جهت خاص نقل کروبی از امام راحل این نکته حائز اهمیت است این نقل قول کروبی از امام در هیچ جای صحیفه نیامده است، و این گفته امام رحمه ا... در فضایی غیر قابل قیاس با فضای مد نظر مهدی کروبی گفته شده است و این در حالیست که در جلد هفتم صفحه 642 صحیفه امام در خصوص پیشنهاد اول کروبی در برگزاری میتینگ های سیاسی آمده است:«آزادی لکن توطئه نه. جمع آوری قشرها را در هم و برهم و میتینگ راه انداختن برای هر بهانه ای، برای هر استخوانی، میتینگ راه انداختن و دنبالش با اسلام مخالفت کردن قابل تحمل نیست.»

کروبی در خصوص پیشنهاد دوم خود نیز می گوید: "درحالی‌که جریان تمامیت‌خواه می‌خواهد راهپیمایی ۲۲ بهمن را به رفراندومی برای تایید سیاست‌های خشونت‌آمیز و ضدمردمی خود تبدیل کند، پیشنهاد می‌کنم که براساس اصل ۵۹ قانون اساسی، رفراندومی برای برون‌رفت از بحران برگزار شود تا به حاکمیت شورای نگهبان پایان دهد."

هر چند این قسمت نامه کروبی دم خروس موضع گیری ها و برنامه ریزی های اخیر برخی افراد مدعی اصلاحات و تحرکات جدید مجمع تشخیص مصلحت نظام و آنچه که از سال های دوم خرداد در حذف عملی نظارت استصوابی شورای نگهبان در قالب طرح های موسوم به کمیسیون ملی انتخابات، لوایح دو قلوی خاتمی را آشکارتر می سازد، لیکن در تعارض با بیانات بنیانگذار کبیر انقلاب است که فرمودند: "غلط مي‌كني قانون را قبول نداري!قانون تو را قبول ندارد نبايد از مردم پذيرفت، از كسي پذيرفت ، ما شوراي نگهبان را قبول نداريم. نمي‌تواني قبول نداشته باشي. مردم راي دادن به اينها ، مردم 16 ميليون تقريبا يا يك قدري بيشتر راي دادن به قانون اساسي. مردم كه به قانون اساسي راي دادند منتظرند كه قانون اساسي اجرا بشود؛ هر کس از هرجا صبح بلند مي‌شود بگويد من شوراي نگهبان را قبول ندارم. نه ! همه بايد مقيد به اين باشيد كه قانون را بپذيريد ،‌ ولو برخلاف راي شما باشد."

پرسش و پاسخ جمعي از دانشجويان بسيجي با علامه مصباح يزدي ـ‌ 10/10/88


پرسش و پاسخ جمعي از دانشجويان بسيجي با علامه مصباح يزدي ـ‌ 10/10/88

سؤال يكي از دانشجويان:
 خيلي ممنون هستيم که اين وقت را به ما داديد که از محضرتان استفاده کنيم. ما خودمان را در حدّ شاگرد شما نمي‌دانيم، ولي اين افتخار را براي خودمان قائل هستيم که خود را پيرو تفکرات اسلامي‌اي که شما ارائه کرديد، مي‌دانيم.
ما مي‌خواهيم خيلي صريح صحبت کنيم. اين جمع صميمي با تعداد محدود هم دليلش همين است. سؤال خيلي اساسي که در ذهن ما از قبل از انتخابات به وجود آمده، و از اين جريانات فتنه اخير خيلي قوي‌تر شده، اين است که مي‌بينيم از يک طرف شواهد عيني خيلي زيادي وجود دارد که شخص خاصي پشت خيلي از قضايا بوده است؛ ولي از طرف ديگر مي‌بينيم که رهبري در جمع بسيجي‌ها يا در نماز جمعه حمايتي از او مي‌کنند. وظيفه ما در اين موضوع چيست؟

آیت الله مصباح یزدی

حضرت استاد:

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين.
السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين.
تشريف‌فرمايي شما عزيزان را خوش‌آمد عرض مي‌کنم و اميدوارم که شما و امثال شما ذخايري باشيد براي آينده اسلام و انقلاب؛ و خودتان را آماده کنيد که بارهاي سنگين انقلاب را در آينده بر دوش بکشيد و با توان کافي و با بصيرت کافي دِين خودتان را به اسلام و انقلاب و سيدالشهداء ـ‌عليه السلام‌ـ ادا کنيد. 


تفاوت وظيفه حاکم اسلامي با ديگران
در اين‌که رفتار و خط مشي و موضع‌گيري‌هاي بعضي اشخاص با مقام معظم رهبري متفاوت است، جاي شکّي نيست، در رفتار شخصي، خانوادگي، در تفکرات فقهي، سياسي و در خط مشي‌هاي سياسي که ناشي از همين تفکرات و منش‌هاست. در اين باره سؤالاتي مطرح مي‌شود که چرا اين اختلاف اصلاً وجود دارد؟ چرا اشخاص نظرياتشان با هم متفاوت است؟ دوم اين‌که اگر اين رفتارشان خطاست، آيا عذري دارند يا نه، قابل مؤاخذه هستند؟ سوم اين‌که اگر اين رفتارها درست نيست، رهبري بايد چگونه با اينها برخورد کند؟ و سؤال آخر اين است که ما چگونه بايد رفتار کنيم؟
البته من الان روي شخص خاص تکيه نمي‌کنم، بطور کلي عرض مي‌کنم؛ ولي تفاوت‌هايي هم بين اين‌گونه اشخاص وجود دارد. بعضي‌ها در هيچ يک از اين عرصه‌هاي فقهي يا سياسي يا مديريتي، توان کافي براي تشخيص و درک ندارند. شايد در بين اشخاصي که اين روزها مطرح هستند، کساني باشند که مصداق اين فرض باشند. آن‌چنان معلومات کافي در معارف اسلامي و فقه اسلامي ندارند؛ ممکن است لباس روحانيّت هم داشته باشند؛ امّا آن‌چنان معلوماتي که واقعاً بينش صحيح ديني به ايشان بدهد، ندارند. از نظر درک سياسي هم تاريخچة زندگي اين افراد نشان مي‌دهد که درک عميقي ندارند. بيشتر تحت تأثير دوستان و نزديکان واقع مي‌شوند. بنابراين، اين‌که ما تفکّر آنها را نپذيريم، رفتار آنها را تأييد نکنيم و از آنها حمايت نکنيم، کاملاً موجّه است.


امّا در مورد اين سؤال که آيا مي‌توانيم بگوييم اينها نيّت‌شان  هم فاسد است؟ مثلاً ضد انقلابند يا عناد دارند؟ شايد براي کساني که نشانه‌هاي زيادي داشته باشند، اين اطمينان هم حاصل شود که نيّت پاکي هم ندارند؛ ولي لزومي ندارد که ما راجع به نيّت ايشان بحث کنيم. ما به رفتار کار داريم. مي‌خواهيم ببينيم در عمل چگونه با اينها برخورد کنيم. روشن شدن نيّت‌شان با خداست، هر کسي بايد در قيامت جواب خدا را بدهد. به هرحال ما حقّ نداريم از اينها حمايت کنيم. چرا که نه اسلام را درست شناخته‌اند، نه سياست اسلامي را و نه مصلحت جامعه را درست درک مي‌کنند. حمايت از اينها هيچ توجيهي ندارد. اگر صحنه‌اي پيش آمد که بين خط رهبري با خط آنها تضادّ وجود داشت، بدون شک بايد خط رهبري را تأييد کنيم و در مقابل اينها بايستيم و بايد تا حدّي که مي‌توانيم عملاً از پيشرفت کارشان جلوگيري کنيم.


امّا اين‌که چرا رهبري با اينها برخورد تند نمي‌کنند؟ مسئله‌اي است که پاسخش پختگي بيشتري در مديريّت کلان جامعه مي‌خواهد. شايد شما دوره اول رياست جمهوري بعد از انقلاب را به ياد نداشته باشيد و شايد بعضي از شما اصلاً آن وقت به دنيا نيامده بوديد. مي‌دانيد آن رئيس جمهور با رأي نسبتاً بالايي انتخاب شد. در بيت خود امام هم كساني از حاميان ايشان بودند. بعضي از فرزندان امام ـ‌ ذکوراً و اناثاً ‌ـ از او حمايت مي‌کردند. در جامعه هم از قشرهاي مختلف، حتّي از روحانيان از ايشان حمايت مي کردند و بالاخره او رئيس جمهور شد. رفتار امام طوري بود که مردم خيال مي‌کردند که خود ايشان هم با او موافق است و آن‌قدر اين رفتار با سعه صدر توأم بود که امثال مرحوم دکتر بهشتي معترض شدند. دکتر بهشتي بسيار مرد پخته، عميق و مدير با حوصله و با سعه صدري بود؛ امّا کار به جايي رسيد که ايشان هم معترض شد. ولي امام هم‌چنان متانت خودش را حفظ مي‌کرد. تا روزي که همة مردم فهميدند که اين ديگر به درد رياست جمهوري نمي‌خورد و مجبور شد با لباس زنانه از کشور فرار کند. بعدها ايشان فرموده بود: من از اول با اين شخص مخالف بودم. در حکمي هم که براي تنفيذ رياست جمهوري ايشان دادند، اشاره‌اي داشتند؛ ولي چون اوّل کار بود، خيلي توجه نشد.
منظورم اين است که آنهايي که به ظاهر قضاوت مي‌کردند، فکر مي‌کردند که وقتي مثلاً بعضي از فرزرندان و نزديکان امام از ايشان حمايت مي‌کنند، امام هم مخالفتي با ايشان نمي‌کرد، مثل ديگران خدمت امام رفت و آمد مي‌کرد. در آن اوجي که امام قرار داشت، مصلحتي مي‌ديد که امثال ما نمي‌توانند درست آنرا درک کنند. امام ثابت کرد که خيلي بهتر از ديگران مي‌فهمد چه کار بايد کرد. البته ديگران را از انجام وظايفشان نهي نمي‌کرد. از دار و دسته آنها و از کارهايي که مي‌کردند و حرف‌هايي که مي‌زدند هم انتقاد مي‌کرد؛ امّا اين‌طور نبود که به شخص رئيس جمهور بگويد: تو به عنوان رئيس جمهور لياقت نداري، يا بگويد: بايد کنار بروي.
با توجّه به اين نکته شما مي‌توانيد پاسخ بعضي سؤالاتتان را بگيريد. اين‌که چرا مقام معظم رهبري آنجاهايي که ما حتّي يقين داريم که فردي صالح نيست، ايشان باز هم در شرايطي به صورتي حمايت مي‌کنند، در يک کلمه بايد گفت: ايشان افقي را مي‌بيند که حفظ يک مصلحت اقوا و اهمّ ديني است. اين مسئله بايد به جايي برسد که همه مردم حقيقت را بفهمند. يک جمله از اميرالمؤمنين ـ‌صلوات الله عليه‌ـ در جريان قيام مردم عليه عثمان يادم آمد. در نهج البلاغه تعبيري دارد كه مضمونش اين است: من به کشتن عثمان امر نکردم، نهي هم نکردم. اگر امر کرده بودم، قاتل او بودم.


حاصل اين است که گاهي رفتاري از يک شخصي يک معنايي دارد و از ديگران معناي ديگري. اين رفتار از آن شخص کاملاً صحيح و بجاست، امّا ديگران نبايد از آن تقليد کنند. اينجا جاي تقليد نيست. اين‌گونه رفتار مقتضاي آن مقام است، نه مقتضاي حق آن شخص. او در مقام و در قلّه‌اي قرار دارد که بسياري از افق‌هاي اطراف را بايد ببيند، جرح و تعديل کند، مصلحت و مفسده‌ها را با هم بسنجد و در مقطع نسبتاً طولاني مصلحت‌ها را با هم مقايسه کند. امّا ديگران اين‌گونه مسؤوليّتي ندارند. آنها بايد زمينه را فراهم کنند، براي اين‌که او بتواند آنچه را مصلحت اصلي مي‌داند، اعمال کند. اين‌که مقام معظم رهبري مي‌فرمايد: هر کس هر چه مي‌داند بايد بگويد، روشن‌گري کنيد؛ البته سعي کنيد آنچه مي‌دانيد، درست باشد. اگر از ايشان سؤال کنيم: آقا، آيا شما هر چه را مي‌دانيد مي‌گوييد؟ قطعاً خواهند گفت: نه، من خيلي چيزها را مي‌دانم ولي نمي‌گويم و نبايد بگويم؛ امّا وظيفه من غير از شماست. به هرحال، مقتضاي ايماني که ما، هم به اصل ولايت فقيه و هم به شخص وليّ فقيه داريم و تجربه بيست ساله (بيش از بيست سال است که ايشان پست جانشيني ولي عصر ـ‌صلوات الله عليه‌ـ را عهده‌دار هستند) نشان داده است که رأي ايشان و رفتار ايشان صائب است. خيلي جاها ما فکر مي‌کرديم بايد به گونه ديگر رفتار کرد؛ بعد معلوم شد ايشان درست مي‌گفتند. معناي پذيرفتن ولايت مطلقه فقيه همين است؛ ولي ممکن است براي آدم سؤال مطرح ‌شود. اين عيب ندارد که سؤال کنند و جواب را بهتر و شفاف‌تر بدانند. در يک کلمه ايشان وظيفه دارند که حتي‌المقدور به آتش فتنه دامن نزنند و بهانه به دست فتنه‌جويان ندهند؛ امّا ديگران هم وظايفي دارند که بايد در موقع خودش انجام دهند و يکي از وظايف مهم که در همين بيانات اخير ايشان بود، مسئله روشن‌گري است که همه بايد اين وظيفه را در حدّ توان خودمان، در آنجائي که مفاسد بيشتري بر آن مترتب نمي‌شود، انجام دهيم. اين راجع به اين سؤالتان بود. نمي‌دانم به قدر کافي روشن شد يا نه؟


سؤال يكي از دانشجويان:
البته بحث ما بر سر وظيفه خودمان است. ما اگر اين کار را بکنيم، به اين فتنه آتش زده مي‌شود يا نه؟

حضرت استاد:
ظاهراً اين جريانات اخير جز سياهي رنگي باقي نگذاشته است و بالاتر از سياهي هم رنگي نيست.

سؤال يكي از دانشجويان:
در رابطه با تفکيک بين اين جريانات و جريان شخص آقاي هاشمي وظيفه ما چيست؟

حضرت استاد:
همان طور که عرض کردم بعد از جريان عاشورا و عکس‌العمل‌هايي که انجام گرفت، ابهامي باقي نماند.


سؤال يكي از دانشجويان:
دومين سؤالي که براي ما پيش آمده در واقع بيشتر مربوط به مراجعي است که در شهر قم فعاليّت مي‌کنند. بعضي وقت‌ها مشاهده مي‌شود در بعضي جريانات و اتّفاقاتي که مي‌افتد، مراجع سکوت مي‌کنند؛ در حالي‌که آن چيزي که به نظر ما مي‌رسد اين است که مراجع بايد روشن‌گري کنند، صحبت کنند و نگذارند کار به جائي برسد که رهبري بيايد خودش را هزينه کند، از خودش حرف بزند و باعث شود که همة تهمت‌ها و تيرهاي دشمن به سمت ايشان نشانه برود. غير از مثلاً آقاي نوري همداني ‌که ـ‌خدا را شکر‌ـ خوب موضع‌گيري مي‌کنند، به موقع موضع‌گيري مي‌کنند، ساير مراجع اينجور نيستند يا کامل سکوت مي‌کنند يا بعد از اين‌که مدتي مي‌گذرد بيانيه‌اي مي‌دهند که گاهي ‌دو پهلو است. اين رفتار متأثر از چيست؟ آيا متأثر از بيت واطرافيان ايشان است؟ اگر مي‌شود بيشتر براي ما باز کنيد و بگوييد رفتار ما نسبت به اين مراجع بايد چگونه باشد؟

حضرت استاد: 
علّت تفاوت عکس‌العمل مراجع محترم

از کساني که ما به عنوان مرجع مي‌شناسيم و مورد قبول صاحب نظران بي‌طرف هستند، سه گونه موضع‌گيري در مسائل مختلف سياسي و اجتماعي مي‌بينيم. البته کساني که صلاحيّت مرجعيّت ندارند و بعضي گروهاي خاصّ براي اغراض خودشان آنها را مطرح کرده‌اند، اصلاً مورد نظر نيستند. صحبت در مورد كساني است که في الجمله صلاحيّت مرجعيت دارند و مورد قبول و مورد احترام هستند، امّا در موضع‌گيري‌هاي سياسي با هم متفاوت‌اند.
*

بعضي از ايشان هستند كه هم از لحاظ فقاهت، هم از لحاظ تقوا و عدالت در حدّ بالايي هستند، امّا به دلايلي دخالت در امور سياسي را وظيفه خودشان نمي‌دانند. مهم‌ترين دليل ايشان اين است که مسائل سياسي پيچ و خم‌هايي دارد که خود، نياز به تخصّص دارد. بايد وقت کافي بگذارند و مطالب را مطالعه کنند، اطلاعات کسب کنند و همچنين قدرت تجزيه و تحليل مسائل را داشته باشند، نفع و ضررها را کاملاً بتوانند بسنجند؛ خلاصه اينکه شمّ سياسي و توانائي قضاوت صحيح در مسائل سياسي هزينه دارد. کساني هستند که مي‌گويند: ما آن فرصت و آن امکانات را براي اين کار نداريم. اشتغالات علمي و مراجعات مردم در مسائل فقهي بگونه‌اي است که ما نمي‌توانيم در مورد مسائل سياسي تحقيق کنيم تا بتوانيم خبره شويم و نظر دهيم؛ چون نظر دادن تخصّص مي‌خواهد و اگر بخواهيم بدون اين تخصّص نظر بدهيم، ناچار مقلّد ديگران خواهيم بود؛

يعني از ديگران بايد بگيريم. وقتي خودمان در مسئله‌اي صاحب نظر نيستيم، بايد ببينيم ديگران چه مي‌گويند، حرف آنها را بپذيريم و در اينجا لغزش‌هاي زيادي ممکن است اتّفاق بيفتد. کما اين‌که در طول تاريخ از اين چيزها اتفاق افتاد. براي اينکه ما از اين لغزش‌ها سالم باشيم، اصلاً وارد نمي‌شويم. ما مراجعي داريم که اصلاً خودشان نه تلويزيون مي‌بينند و نه روزنامه مي‌خوانند. خيالشان را از اين چيزها راحت کرده‌اند و فقط سروکارشان با کارهاي فقهي است. خودشان هستند و درسشان و مراجعاتي که دارند.
بعضي‌ از ايشان ديدار با گروه‌هاي مختلف را مي‌پذيرند. خانه‌ي بازي دارند؛ هر کسي آمد، آمد. پذيرفتن کسي معنايش تأييد آن شخص نيست. بعضي‌ ديگر به هيچ وجه ارتباطي با شخصيّت‌هاي سياسي نمي‌گيرند؛ آنهايي هم که اصلاً ارتباط ندارند، محدود هستند. آنها هم سليقه خودشان را دارند. به هرحال اين گروه کساني هستند که تعمداً از مسائل سياسي کنار کشيده‌اند، بخاطر اين‌که در خطرهايش نيفتند. مي‌گويند: پرداختن به اين مسايل نياز به وقت دارد و امکاناتي مي‌خواهد که ما در اختيارمان نيست و ممکن است اشتباه کنيم و اشتباه ما موجب خطر براي جامعه شود. ما بايد از اين بزرگان تشکر کنيم؛ چرا که شما وقتي تشخيص مي‌دهيد که صلاحيّت اظهار نظر در اين کار را نداريد و اظهار نظر نمي‌کنيد، اين خطري ايجاد نمي‌کند. خطر از ناحيه كساني ايجاد مي‌شود که صلاحيّت اظهار نظر ندارند و اظهار نظر مي‌کنند. نمونه‌اش را داشتيم که بعضي موضع‌گيرهايشان، در جهت حرکت انقلاب بود. براي انقلاب هم خدمت کردند، امّا ديدشان سطحي بوده است. دليل اين مطلب هم اين است که در يک موقع ديگري ضررهايي به انقلاب زدند.
پس، آن کساني که اصلاً وارد اين مسائل سياسي نمي‌شوند، عذرشان اين است که ما در اين مسائل صاحب نظر نيستيم و تخصّصي در اين مسائل نداريم و مي‌ترسيم اشتباه کنيم و موجب خطري براي جامعه شود. ما از آنها بايد آنچه را در آن تخصص دارند توقع داشته باشيم؛ مسئله شرعي از آنها بپرسيم، درس از آنها بخواهيم. اما در مسائل سياسي نبايد به آنها مراجعه کرد.
*

گروه ديگري هستند که در کنار فعاليت‌هاي علمي و فقهي‌شان و رسيدگي به امور مردم، وقت و شأني را براي پرداختن به مسائل سياسي مي‌گذارند. يا شمّ سياسي قوي دارند يا استعداد بيشتر براي اين مسائل دارند که ديگران ندارند يا وظيفه خودشان مي‌دانند که در اين کارها دخالت کنند و طبعاً بايد برايش هم وقت کافي بگذارند. روزنامه‌هاي مختلف را مي‌خوانند. راديوهاي خارجي و داخلي را مي‌گيرند. با اشخاص و گروه‌هاي مختلف تماس مي‌گيرند. بحث مي‌کنند. کسب اطلاع مي‌کنند. براي اطلاعات و ارتباط، کانال‌هاي مختلف دارند؛ يعني به حدّي مي‌رسد که به خودشان اجازه مي‌دهند که خود را در اين مسائل صاحب نظر بدانند. شرايط هم به توفيق الهي به گونه‌اي پيش آمده که دوستاني الهي کمک‌شان مي‌کنند و از گروه‌هاي مختلف اطلاعاتي در اختيارشان مي‌گذارند و خودشان هم فراست و زيرکي خاصي دارند که مي‌توانند، خالص را از ناخالص جدا کنند. اين يک موهبت الهي است.
از حضرت امام(ره) نقل شده که فرموده بودند: هر کس دو تا جمله با من صحبت کند من ته دلش را مي‌خوانم. اين يک فراست خدادادي است. يک شخصي ممکن است با کسي ساعتي، بلکه مدت‌ها هم ارتباط داشته باشد، ولي آخرش هم نتواند بفهمد او چه کاره است؛ امّا امام(ره) مي‌فرمود: هر کس دو تا جمله با من صحبت کند، مي‌فهمم چه کاره است. اگر كساني چنين فراست خدادادي داشته باشند، وقت هم صرف کنند، فرصت و امکانات هم داشته باشند، قاعدتاً اغلب کارهاي‌شان و موضع‌گيري‌هايشان مطلوب خواهد بود. فرض اين است که هم علم، هم تقوا و هم دل‌سوزي براي اسلام دارند. در اين زمينه هم کار مي‌کنند و فراست و فطانت هم دارند، در اين صورت نتيجه‌گيري‌ها مطلوب خواهد بود. مي‌بينيد بعضي مراجع به موقع موضع‌گيري مي‌کنند، رفتار شجاعانه‌، گاهي ايثارگرانه و واقعاً‌ فداکارانه دارند و کارهايي که معمولاً يک مرجع نسبت به مرجع ديگري انجام نمي‌دهد، انجام مي‌دهد. اينها واقعاً‌ از فداکاري‌هايي است که خيلي قابل تحسين است. اين هم به‌ خاطر شرايط خاص و هم تجربه زياد است؛ يعني زياد وقت گذاشته‌اند و ارتباط‌شان با گروه‌هاي مختلف وجود دارد و اطلاعات‌شان کاناليزه نمي‌شود، بلکه راه‌هاي مختلف دارند و مي‌تواند قضاوت کنند.
*

گروه ديگري هم هستند که بينا بين هستند. يا کانال ارتباطي‌شان ضعيف است يا آن فطانت خدادادي در مسائل سياسي اجتماعي را ندارند. اينها هميشه موضع قاطعي‌ نمي‌گيرند و احياناً ‌اشتباهاتي از آنها سر مي‌زند. بنابراين علّت اين که چرا اينها اختلاف دارند، برمي‌گردد به اين نکته‌هايي که اشاره کردم.


امّا ما بايد چه کار کنيم؟

ما نسبت به آنهايي که واجد همه شرايط هستند که عرض کردم: گروهي كه هم صلاحيت ذاتي و موهبت خدادادي را دارند و هم شرايط اجتماعي برايشان فراهم است و از کانال‌هاي مختلف مي‌توانند کسب اطلاع کنند، فرصت کافي هم براي مطالعه و بررسي مسائل دارند، از اينها بايد واقعا قدرداني کنيم و در هر جا مي‌توانيم حمايت و تقويتشان کنيم؛ چرا که تقويت آنها تقويت حقّ، تقويت رهبري، تقويت انقلاب و اسلام است.


نسبت به آنهايي هم که اصلاً دخالت نمي‌کنند، بايد سعي کنيم که توقع‌مان در همان حدّي باشد که براي خودشان قائلند. مي‌گويند: ما سياسي نيستيم و مهارت نداريم، ما هم توقعي نداشته باشيم.

اما آن گروه سوم را بايد سعي کنيم حتي‌المقدور اطلاعات صحيح در اختيارشان بگذاريم. بيشتر با آنها ارتباط برقرار کنيم و اگر نقطه ضعفي دارند، سعي کنيم برطرف شود.

اهميت مرجعيت
البته اين مصلحت را فراموش نکنيم که حفظ مرجعيّت در جامعة ما ارزش بزرگي است. اگر خداي ناکرده اين جايگاه مخدوش شود، چيزي نمي‌تواند جاي آن را بگيرد. شما اصل اين نهضت و انقلاب و تاريخچه‌اش را ملاحظه فرماييد؛ بسياري از مردمي که حاضر شدند در مقابل ارتش شاه قيام کنند، همين مردم کوچه و بازار متدين، مسجدي، تکيه‌اي و اهل نماز بودند. اينها حرفشان اين بود: چون مرجع تقليد ما دستور داده، اين کار را مي‌کنيم. من شاهد بودم و از همان اوايل با آنها ارتباط داشتم. از تجار تهران، از شخصيّت‌هايي که هر کاري مي‌خواستند انجام دهند، به نحوي از مرجعشان سؤال مي‌کردند که آيا جايز است برايمان که اين کار را بکنيم يا نه؟ وقتي اجازه مي‌گرفتند، حاضر بودند تا پاي جان بروند و خيلي راحت جلوي سرنيزه‌هاي گارد شاه هم مي‌رفتند. سينه‌هايشان را باز مي‌کردند مي‌گفتند: بزن. و هر مشکلي که پيش مي‌آمد نگران نبودند؛ چون معتقد بودند وظيفه‌ شرعي‌شان است و مرجع تقليدشان دستور داده است.
اين موقعيت با هيچ چيز قابل مقايسه نيست. چه کسي مي‌تواند جاي اين موقعيت را بگيرد؟ اگر يکي از اين مراجع در يک جايي اشتباهي کرد، ـ‌بالاخره معصوم که نيست‌ـ در اثر اطلاعات غلط، اشتباهي کرد، اگر ما مرجعيّت را تضعيف کنيم، سرمايه هنگفتي را مفت از دست داده‌ايم. بايد سعي کنيم اين موقعيت محفوظ باشد. احترام به شخص محفوظ باشد، و حتي‌المقدور او را کمک کنيم تا اشتباهش را جبران کند؛ و دست کم جريان را مسکوت بگذاريم و خيلي روي آن مانور داده نشود و طوري نشود که در سطح عموم موقعيت مرجعيت تضعيف شود.
مي‌دانيد كه همه مردم نمي‌توانند همه مسائل را از هم تفکيک کنند و در مورد اشتباه يک شخص بگويند: اين مربوط به اين شخص بوده است. يک روحاني که اشتباهي را مرتکب شود، مي‌گويند: آخوندها اين‌جور هستند. اگر يک مرجعي در جايي اشتباه کند، اگر آن اشتباه را در بوق کنند و روي آن مانور بدهند، فردا همه مراجع زير سؤال مي‌روند و ديگر کسي به حرف هيچ مرجعي اعتماد نمي‌کند. ديگر مردم فرصت اين را ندارند که ببينند فرق اين مرجع با آن مرجع چه بود؛ اينجا چه طور شد که اشتباه کرد. ايمانشان سست مي‌شود.
ما نبايد سرمايه‌اي را که براي حرکت‌هاي اجتماعي لازم داريم، مفت از دست بدهيم. از اين جهت اين نکته را بايد در نظر داشته باشيم که نسبت به مراجع حريمي قائل باشيم و به آساني موقعيت آنها را تضعيف نکنيم. البته آنهايي را که يقين داريم موضع‌شان صحيح است و در جهت تقويت رهبري و نظام و انقلاب است، بي‌دريغ حمايت کنيم؛ امّا نسبت به ديگران هم سعي کنيم موجب تضعيف و تخريبشان نشويم، والّا سرمايه‌اي را از دست داده‌ايم که به اين زودي‌ها قابل جبران نيست.

۱۳۸۸ اسفند ۴, سه‌شنبه

طرح:بساط آتش امسال مهیاست

طرح:بساط آتش امسال مهیاست

طرح: قابل توجه هنرجویان جنبش سبز

طرح: قابل توجه هنرجویان جنبش سبز

۱۳۸۸ اسفند ۳, دوشنبه

ريگي خارج از كشور دستگير و به داخل منتقل شده است

وزير كشور در جمع خبرنگاران:

 

ريگي كه در اختيار نيروهاي امنيتي اطلاعاتي كشورهاي بيگانه قرار داشت و دست به شرارت مي‌زد با هوشياري نيروهاي امنيتي و سربازان گمنام امام زمان در يك فرصت مناسب خارج از كشور دستگير و به داخل منتقل شد.

 

به گزارش  خبرگزاري حفا نیوز، مصطفي محمد‌نجار وزير كشور صبح امروز در بدو ورود به بيرجند با حضور در جمع خبرنگاران در خصوص جزئيات دستگيري عبدالمالك ريگي شرور معروف گفت: اين فرد شرور كه در اختيار نيروهاي امنيتي اطلاعاتي كشورهاي بيگانه قرار داشت و دست به شرارت مي‌زد با هوشياري نيروهاي امنيتي و سربازان گمنام امام زمان در يك فرصت مناسب در خارج از كشور دستگير و به داخل منتقل شد.
وي تصريح كرد: اين اقدام نيروهاي امنيتي و اطلاعاتي جمهوري اسلامي نشان دهنده اشراف اطلاعاتي و امنيتي جمهوري اسلامي به منطقه است.
وزير كشور با تبريك به فرماندهي معظم كل قوا و نيروهاي نظامي و سربازان گمنام امام زمان اظهار داشت: عبدالمالك ريگي كه درصدد بود از نقطه‌اي به نقطه ديگر براي طراحي شرارت جديدي عازم شود با تور امنيتي كه از قبل پهن كرده بوديم وي را دستگير كرديم و الان در چنگ ملت ايران است.

منبع: حفا نیوز


اینجا تهران است ، یا دبی یا آنتالیا یا تایلند...؟

اینجا تهران است ، یا دبی یا آنتالیا یا تایلند...؟
چه کسی پاسخگو است ؟

 



دیشب مطلبی را خوندم که واقعا شرم آور بود حالا مطلب را از زبان دوستم برای شما بیان میکنم .

در ابتدا بگم
شهدا شــــــــــــــــــرمنده ایم

امروز صبح توسط یکی از دوستان ، با خبر شدم سازمان گردشگری نمایشگاهی با عنوان فستیوال تورهای نوروزی در خیابان حجاب کانون پرورش فکری کودکان برگزار کرده است و به من سفارش کرد حتما برای بازدید از محیط این نمایشگاه به آنجا بروم .
ساعت ۱۱صبح به نمایشگاه رسیدم در بدو ورود به نمایشگاه نوع پوشش افرادی که در حال ورود و خروج از نمایشگاه بودند توجهم را جلب کرد . وارد سالن بالا شدم با اولین دور در نمایشگاه تنها چیزی که توجه و نظر هر بازدید کننده را جلب می کند نوع حجاب و پوشش و آرایش خیره کننده خانم هایی است که برای جذب مشتری در غرفه ها مشغول به ارائه توضیحات در رابطه با تورهای سیاحتی خود می باشند . بعد از بازدید از همه قسمتهای نمایشگاه با تعدادی از بازدیدکنندگان مصاحبه کردم ، که صحبتهای آنها برایم جالب و در عین حال تاسف بار است .




خانمی حدودا ۴۵ ساله که به همراه فرزند ۲۷ ساله اش برای تهیه بلیط و رزرو اسکان در دبی به آنجا آمده بودند اولین کسانی هستند که برای مصاحبه به سراغشان می روم . 

از پسر پرسیدم برای چه کاری به نمایشگاه آمدید در جواب گفت : برای تهیه بلیط و پیدا کردن یک تور سیاحتی برای تعطیلات نوروز به دبی به اینجا آمدیم از نکات منفی و مثبت این نمایشگاه از آنها سوال کردم ، و این بار مادر در جواب گفت : نکته مثبت اینجا ، جمع شدن همه دفاتر سیاحتی و زیارتی در یک محل است از نظر قیمت هم هیچ تفاوتی با هم ندارند یعنی اصلا قیمتهاشون با غیر نمایشگاه فرقی ندارد . نکته منفی هم تا دلتون بخواد اینجا هست و با لبخند ادامه داد شما هم جای پسر من هستید اما شما یه نگاهی به دختر خانم هایی که در داخل غرفه ها هستند بیاندازید ، من که یک زن هستم از نگاه کردن به اینها خجالت میکشم اینجا بیشتر به نمایشگاه انواع آرایش ها و پوشش های مبتذل غربی شبیه است .


بعد از گرفتن چند فریم عکس ، سری به سالن پایین نمایشگاه زدم ، وضعیت خرابتر از بالا بود .فضای نمایشگاه برای من واقعا غیر قابل تحمل شده بود اصلا برایم باور کردنی نبود که چنین نمایشگاهی در تهران و ...

خودم را به جلوی درب خروجی منتهی به نمایشگاه رساندم ، شش جوان که از سرو وضعشان مشخص بود هر کدام از آنها در یکی از این شرکت های توریستی کاره ای هستند مشغول به سیگار کشیدن بودند ، کت و شلوار پوش با کراوات از همانهایی که من می گویم مرفهین بی درد . در همین هنگام دختر خانمی با وضعیت پوشش و آرایش بسیار نامناسب به جمع آنها آمد و با یک یک آنها دست و با دو نفر دیگه روبوسی کرد . به چشمان شش جوان دیگه با دقت نگاه می کردم با ولع اندام دخترک را برانداز میکردن ، به راحتی حرفهایی که بین آنها رد و بدل می شد را میشنیدم واقعا شرم انگیز بود . از آنها دور شدم و به گوشه دیگر آمدم ، در کنارم سه جوان حدودا ۲۵ ساله در حال بگو بخند و چشم چرانی بودند حضور من توجه آنها را جلب کرد و از من پرسیدن شما برای چه کاری به اینجا اومدید و علت حضورم رو برایشان بیان کردم .



از آنها پرسیدم شما اینجا چه می کنید و با نگاه به یکدیگر و خنده کنان گفتن اومدیم دختر بازی به بقیه بچه ها هم گفتیم بیآن ، اینجا خیلی با حاله گفتم چطور مگه ؟ گفتن رفته بودیم با این دخترای فروشنده داخل غرفه ها صحبت میکردیم که مثلا در دبی چه خدماتی به مشتری هاتون می دید ، دختره به ما گفت هر خدماتی که شما دوست دارید و بقیه ماجرا را با بی حیایی تمام برای من تعریف کردن که من از بیان گفته های این جوان ها معذورم .



اما سوال اینجاست چه کسی بانی برگزاری اینگونه نمایشگاه ها در کشور می باشد ؟

چرا در این نمایشگاه ها هیچ گونه نظارت و بازرسی بر روند برگزاری و افرادی که می خواهند در این نمایشگاه ها فعالیت کنند وجود ندارد ؟

و چرا های ..........

ملتی که برای اهانت به عکس امام (ره) و رهبر انقلابشان و بی حرمتی به سالار شهیدان آنگونه به خیابانها ریختند چرا باید شاهد آن باشند که به راحتی به اعتقادات دینی و اسلامی آنها اینگونه بی احترامی شود ، که در روز ۵ صفر روز شهادت 3 ساله حضرت سید الشهداء (ع) صدای موسیقی با آن وضعیت نامناسب از این نمایشگاه بلنداشد 
برخی تفکرات در جامعه باعث این گونه هنجاشکنی هاست اما چرا ............

هنوز نوار سال ۶۵ زیارت عاشورای حاج منصور را دارم که در بخشی از مراسم می گوید " یک زمانی امام خمینی فریاد زد که جلوی این بدحجابی و بی بندو باری را بگیرید ، خیلی ها که ادعایشان میشد گفتند چی داره میگه الان که وقت این کارا نیست الان بعد از گذشت چند سال از انقلاب هم تو کمک کردی به این وضع بی حجابی ها هم من ".

در پایان باید چه بگویم از این ....

آیا به درستی فرهنگ را شناختیم ؟

آیا به درستی به سخنان رهبری گوش کرده ایم ؟

آیا آیا آیا آیا آیا آیا آیا آیا و .....


شهدا شــــــــــــــــــرمنده ایم

از طرف یکی از خوانندگان سایت


منبع : حفا نیوز


وبلاگ ضد دینی تمسخر اسلام هک شد

وبلاگ ضد دینی تمسخر اسلام که با هدف توهین به  دین مقدس اسلام در فضای مجازی و در سرویس بلاگفا فعالیت داشت روز یکشنبه 2اسفند ماه سالجاری توسط هکران ولایی گروه گرداب313 هک شد.

به گزارش حفا نیوز گروه گرداب ۳۱۳ در اقدامی دیگر بر علیه سایتهای ضد دینی و مذهبی یکشنبه ۲اسفند ماه سالجاری د رحمله ایی پیروز مندانه به یک وبلاگ ضد دینی بنام تمسخر اسلام به این  ادرس http://www.gordabsabz.blogfa.com/  این وبلاگ منحرف ضد دینی را هک نمود. هم اکنون  پرچم این گروه گرداب ۳۱۳ صفحه اول این وبلاگ گردید. این پنجمین حمله هکران گرداب 313 به وبهای ضد دینی است

.

منبع : حفا نیوز


ريگي به همراه نفر دوم گروهك جندالله دستگير شده است

گزارش فارس از فعاليت هاي تروريستي گروهک شرق کشور
ريگي به همراه نفر دوم گروهك جندالله دستگير شده است

خبرگزاري فارس: سركرده گروهك تروريستي جند‌الله به همراه نفر دوم اين گروهك دستگير شده است.


به گزارش خبرنگار دفاعي خبرگزاري فارس، ريگي در بسياري از حركت هاي تروريستي و شهادت عناصر خدوم منطقه سيستان و بلوچستان نقش داشته است.
روابط عمومي وزارت اطلاعات در اطلاعيه‌اي اعلام كرد: رهبر گروه تروريستي جند الله دستگير شد. ريگي در اقدامات تروريستي كه در شرق كشور انجام داد ده‌ها نفر از نيروهاي انتظامي و مردم بي‌گناه را قتل عام كرده است.
مصطفي محمدنجار وزير کشور اخيراً در حاشيه مراسم توديع و معارفه استاندار قزوين گفته بود: شرور ريگي در حال حاضر با تلاش‌هايي كه انجام شده لحظه‌اي آرامش ندارد و دائم در حال تعقيب است.
از جمله اقدامات تروريستي ريگي، به شهادت رساندن تعدادي از شهروندان بمي در سال 85 در محور ترانزيتي کرمان به زاهدان در منطقه دارزين است. ريگي همچنين در اقدامات تروريستي كه در شرق كشور انجام داد، ده‌ها نفر از نيروهاي انتظامي و مردم بي‌گناه را قتل عام كرده و به شهادت رسانده است.
عبدالمالك ريگي سركرده گروهك تروريستي موسوم به جند‌الله در راستاي اهداف گروهكي خود اقدام به تاسيس مدرسه‌اي در پاكستان كرده بود. ريگي با هدف آموزش عمليات انتحاري اقدام به راه‌اندازي چنين مدرسه‌اي كرده بود. در اين مدرسه افراد معتاد و فقير از شهرهاي ايالت بلوچستان پاكستان جمع‌آوري شده و به آنها آموزش عمليات انتحاري داده مي‌شد.
تعدادي از اين افراد آموزش ديده به كمربند انتحاري مجهز شده‌ و با پشتيباني گروهك تروريستي جند‌الله و به منظور انجام عمليات خرابكاري (انتحاري) وارد خاك ايران شدند.

ريگي کيست؟

عبدالمالک ريگي احتمالا متولد سال 1358 است. "ريگي " يکي از قبايل بلوچستان است، مانند قبايلي چون براهوئي، مري، ناروئي، شهنوازي، کهرازهي، گمشادزهي، بارکزهي. او يکي از اعضاي طايفه ريگي است.
عبدالمالک تحصيلات کلاسيک ندارد و تنها چند سال در يکي از حوزه هاي علميه اهل سنت مشغول به تحصيل بوده که البته از آنجا نيز اخراج شده است. ريگي خودش را "خادم جندالله " ميخواند. او داراي سابقه شرارت و يک مورد چاقو کشي بخاطر مسائل قبيله اي در داخل شهر زاهدان است و به همين خاطر مدتي هم زنداني شد اما بعد از آزادي خود را زنداني سياسي معرفي نمود.
بنا به گفته خودش از سن نوزده سالگي اسلحه به دست گرفته و به عمليات تروريستي پرداخته است. گفته مي شود ريگي پيش از آغاز فعاليت هاي تروريستي براي جلب حمايت علماي اهل سنت منطقه -که به مولوي ها مشهور هستند - نزد آن ها رفت اما آن ها براي حرفهايش اهميتي قائل نشدند.
گزينه بعدي ريگي قاچاقچيان عمده مواد مخدر بودند. آن ها به دليل اينکه علاقه داشتند جبهه تازه اي در برابر نيروهاي انتظامي و امنيتي استان به وجود آيد از ريگي استقبال کردند و با در اختيار گذاشتن اسلحه و پول به حمايت از او برخواستند.
به اين ترتيب ريگي گروه خود را پايه گذاري کرد. گروهي که پس از نخستين حمله تروريستي نام "جندالله " را بر خود گذاشت. اين گروه هدف اصلي خود را "دفاع ازحقوق ملي و مذهبي قوم بلوچ و اهل سنت در استان سيستان و بلوچستان اعلام کرده " اما بسياري از مردم غير نظامي منطقه نيز قرباني عمليات تروريستي او و گروهش شده اند.
جندالله پس از مدتي نام "جنبش مقاومت ملي ايران! " را بر خود گذاشت. اين تغيير نام نمايانگر تغيير حاميان و خط دهندگان اصلي به گروه ريگي بود. پس از اين تغيير نام بود که صدا و عکس ريگي به بسامد برخي شبکه هاي تلويزيوني سلطنت طلب تبديل شد . جالب اينکه يکي از مجريان اين شبکه ها در مصاحبه هاي مکرر خود با ريگي او را "دکتر ريگي " ناميد!
يکي از مجاري تبليغاتي ريگي راديو صداي بلوچ است که از استکهلم سوئد پخش مي شود. گروه ريگي علاوه بر آن بارها از شبکه العربيه که مالک اصلي آن حاکمان عربستان سعودي هستند به عنوان بلندگوي تبليغاتي خود استفاده کرده است. اين شبکه در اقدامي بحث بر انگيز تصاوير کشته شدن مرزبانان به گروگان گرفته شده ايراني را پخش کرد. العربيه پيش از آن اقدام مشابهي را نيز در مورد گروگان هاي غربي اسير القاعده انجام داده بود.
گروه "جندالله " در سال 1384 شمسي 9 مرزبان ايراني رابه گروگان گرفت و در قبال آزادي آنها خواهان آزادي برخي از اعضاي گروه خود شد که در دادگاه هاي انقلاب به عنوان مفسد في‌الارض به اعدام محکوم شده بودند.
جندالله همچنين در حمله اي که بعدها به کشتار تاسوکي معروف شد 21 تن از مردم غير نظامي را به قتل رساند.
دربهمن ماه سال 1385 شمسي شهر زاهدان شاهد انفجار بمب هايي بود که هدف آنها اعضاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در استان سيستان و بلوچستان بودند. در اين بمب گذاريها يازده تن از پاسداران انقلاب اسلامي به شهادت رسيدند.
ريگي همچنين باصداي آمريکا مصاحبه داشته‌است. اين مصاحبه از سوي مقامات جمهوري اسلامي ايران به دليل حمايت علني از تروريسم و نقض قرارداد الجزيره به شدت مورد انتقاد قرار گرفت.
ارديبهشت 1385 شانزده سرباز و پرسنل نيروي انتظامي جمهوري اسلامي در حمله اعضاي جندالله به يک پاسگاه درسراوان به گروگان گرفته شدند. اين گروه خواستار آزادي برادر عبدالمالک ريگي شد و دو تن از گروگانها را به شهادت رساند.

زيستگاه و محل فعاليت گروه جندالله

در حال حاضر گروه ريگي و جندالله در مناطق بدون کنترل افغانستان، پاکستان و بلوچستان ايران رفت و آمد مي کنند. وي مي گويد: "من انکار نمي کنم. بسياري از افراد ما در خاک پاکستان هستند. خانواده ها و کساني که مجبور به فرار شده اند. با زن و بچه ها. ولي افرادي که کار عملياتي مي کنند در خاک ايران هستند. " ريگي گفته است که حتي يک بار هم در نزديکي تهران اشتباها بازداشت شده، اما چون شناسايي نشده، رهايش کرده اند. بنا به گفته يکي از گروگانهايي که اسير جندالله بود، نيروهاي جندالله افرادي متعصب هستند و شعائر ديني را بسيار دقيق بجا مي آورند. گفته مي شود ريگي هرگز يک شب بيشتر در مکاني اقامت نمي کند و حتي با دستکش با ديگران دست مي دهد.
"جندالله " همواره مدعي شده که اقداماتش با دستور رهبران بنيادگراي مذهبي صورت مي گيرد. نوع فعاليت اين گروه نشان از امکانات پشتيباني گسترده اي مي دهد که تاکنون در ميان خوانين بلوچ ديده نشده است. آنان از شبکه اينترنت و همچنين از رسانه هاي گروهي تلويزيوني و راديويي عمدتأ وابسته به سلطنت طلبان، در انعکاس خبر عمليات و طرح ديدگاهايش استفاده مي کند. در بسياري از عمليات مسلحانه اين گروه، شيوه هاي کار طرفداران القاعده و الزرقاوي در عراق، به شکل گسترده اي تقليد مي شود.

ويژگي هاي ريگي

1) ريگي و گروهش هرگز از اينکه قاچاق يکي از مشاغل آنهاست انکار نکرده اند. "انکار نمي کنم در بين قوم ما قاچاقچي هم هست، اما بايد ببينند چرا اين مردم قاچاق مي کنند. " وي در مورد طبيعي بودن قاچاق در منطقه مي گويد: "الان وضعيت اقتصادي بسته است، مردم نمي توانند کار وبار کنند. 50 هزار 60 هزار نفر از مردم بلوچستان طريق ارتزاق شان فقط مرزهاي پاکستان و افغانستان بوده که آنها را مسدود کرده اند. "

2) ريگي ميل دارد به عنوان رهبر داناي گروهش شناخته شود، اما گروه وي که توسط افرادي مزدور اداره مي شوند، در عمليات نظامي به توحش دست مي زنند. به همين دليل جندالله معمولا عملياتي را با افتخار اعلام مي کند و سپس شرکت خود را در آن نفي مي کند. مثلا در ترور جاده کرمان ـ بم اول اعلام شد که اين عمليات تروريستي کار اين گروه بوده است و بعد از چند روز اين گروه آن عمليات را محکوم کرد.

3) شيوه عمل گروه ريگي براساس گروگانگيري و معامله است، اما آنها در بسياري موارد گروگانها را اصلا نمي شناسند. ريگي مي گويد: "بعضي گروگان ها را شناسايي کرده بوديم. البته هدف فرماندار و استاندار بودند که فرار کردند. " وي در مورد شيوه گروگانگيري مي گويد: "اگر حل نشد دست به اقدام ديگري مي زنيم و افراد بزرگ تري را مي گيريم. از آدم هاي اصلي شان مي گيريم. آن وقت معامله مي کنند. " آنها معمولا براي گرفتن گروگان تور مي گذارند، تعداد زيادي را در مسير حرکت جمعي (اتوبوس و ميني بوس) دستگير مي کنند و بعد گروگانها را تا زمان تعيين تکليف به کوههاي پاکستان يا بلوچستان مي برند.

4) گروه ريگي قصد دارد با جنگ نظامي در منطقه اي پر از بحران فضاي بازي براي خودش ايجاد کند تا هم از طريق فروش گروگان، هم قاچاق در منطقه، هم باج گيري از قاچاقچيان و هم از طريق کمک هاي مالي دولتهاي خارجي قدرت و ثروت کسب کنند و در نهايت خود را به منطقه تحميل کنند. برخي ناظران معتقدند در گذشته معمولا اين سيستم باج دادن جواب مي داد، اما با ورود خارجي ها به معادله ديگر جواب نخواهد داد.

5) بر اساس آنچه تا کنون به دست آمده است، محل آموزش نيروهاي تروريست "جندالله " در پاکستان است. آموزش ها به زبان فارسي و انگليسي صورت مي گيرد و اکثر افراد مانند نيروهاي الزرقاوي و بسياري از جريانهاي وابسته به القاعده براي عمليات پول مي گيرند و بايد مدارک انجام عمليات، مانند فيلم و عکس را تحويل بدهند تا پول شان را دريافت کنند، تقريبا اين شيوه در کل سيستم جرم و جنايت منطقه وجود دارد. عمليات اين گروه جز در حالت گروگانگيري کور، به صورت عمليات انفجاري انجام مي گيرد، اين گروه در شب 23 آذر 85 عملياتي عليه استاندار طراحي کرد که ماشين بمب گذاري شده به دليل نقص فني قبل از وقت معين و رسيدن استاندار منفجر شد و تعدادي از افرادي که مقابل در استانداري تجمع کرده بودند کشته شدند.

عمليات مهم جندالله

عمليات مهم گروه شامل اين موارد بوده است: وقايع 24 اسفند 1384 در جاده زابل به زاهدان در منطقه تاسوکي. واقعه 23 ارديبهشت 1385 درمحور بم به کرمان در منطقه ي دارزين که با بستن راه خودروهاي عبوري 34 نفر را کشته و تعدادي را زخمي کرده يا به اسارت بردند. در روز 13بهمن 85 مقارن ساعت 19 و 45 دقيقه چند فرد مسلح چهار مأمور گشت نيروي انتظامي را که در خيابان بزرگمهر مشغول گشت زني بودند به رگبار بستند و به شهادت رساندند. در اين حمله دو افسر انتظامي به نام سرهنگ خواجه و سرهنگ شيبک و يک سرباز وظيفه شهيد شدند. و انفجار اتوبوس حامل پاسداران در بامداد 25 بهمن ماه 85 در زاهدان که باعث شهادت 11 و زخمي شدن 18 پاسدار نيروي زميني سپاه شد. و جديدترين اين عمليات تروريستي انفجار بمب صوتي در جلو ي مدرسه دختران معرفت در زاهدان در شامگاه جمعه 27بهمن ماه است. پس از شروع سال جاري کيهان خبر کشته شدن عبدالمالک ريگي را اعلام کرد، اما بلافاصله عبدالمالک با تلويزيون العربيه مصاحبه کرد و خبر کشته شدنش را تکذيب کرد.

حاميان ريگي چه کسي هستند؟

طالبان و بخشي از دولت پاکستان و سازمان اطلاعات ارتش پاکستان از وي حمايت مي کنند. در يک اقدام اطلاعاتي به ماموران امنيتي جمهوري اسلامي خبر مي رسد که برادر عبدالمالک توسط دولت پاکستان دستگير شده است بلافاصله اکيپي براي صحت مطلب فوق به زندان نگهداري برادر عبدالمالک مي روند و حتي بعد از اهراز هويت وي اقدام به نمونه گيري خون و اثر انگشت از وي مي نمايند و بعد از آمدن به ايران مقامات جمهوري اسلامي رسما از دولت پاکستان در خواست استرداد برادر مالک را مي نمايند که اما مقامات محلي پاکستان تلاش مي کنند از تحويل برادر عبدالمالک جلوگيري کنند. آن ها با عوض کردن برادر عبدالمالک با شخص ديگري قصد داشتند تا گروه ايراني را دور بزنند ولي از آنجايي که گروه قبلي از برادر عبدالمالک اثر انگشت و آزمايش خون گرفته بودن و عدم طبيق آنها با مشخصات شخص قلابي باعث شد تا مقامات پاکستاني برادر عبدالمالک را تحويل گروه ايراني کنند و آنها با يک هواپيماي اختصاصي برادر عبدالمالک و تعدادي ديگر اين گروه را به ايران بياورند.


دستگيري عبدالمالك ريگي با برنامه ريزي اطلاعاتي و امنيتي بود

دادستان عمومي و انقلاب زاهدان در گفتگو با فارس:
دستگيري عبدالمالك ريگي با برنامه ريزي اطلاعاتي و امنيتي بود

خبرگزاري فارس: دادستان عمومي و انقلاب زاهدان جزئيان بيشتري از نحوه و زمان دستگيري عبدالمالك ريگي بيان كرد.


محمد مرزيه دادستان عمومي و انقلاب زاهدان در گفتگو با خبرنگار حقوقي خبرگزاري فارس با اشاره به دستگيري "عبدالمالك ريگي " سركرده گروهك تروريستي موسوم به جندالله گفت: دستگيري ريگي با برنامه‌ريزي اطلاعاتي و امنيتي در اوايل صبح امروز سه‌شنبه صورت گرفت.
وي افزود: دستگيري ريگي با اقدامات اطلاعاتي‌ كه مدت‌ها در حال انجام بود، به سرانجام رسيد و در حال حاضر نيز وي وارد خاك ايران شده است و تحويل مقامات امنيتي و قضايي خواهد شد.
دادستان عمومي و انقلاب زاهدان در ادامه تاكيد كرد: ‌عمليات دستگيري عبدالمالك ريگي عملياتي غافلگيرانه بود و وي در حال حاضر در اختيار نيروهاي اطلاعاتي است.
ترور‌هاي متعدد از جمله ترور برخي مقامات سپاه پاسداران، قاچاق مواد مخدر،‌آدم ربايي و ايجاد آشوب در منطقه از جمله اقدامات اين تروريست است.


کلیپ تصویری : فصل فائزه



طنز "فصل فائزه" (فصل فصل فائزه است! جانمونی)


البته نمیخواستم از "اسلایدهای فیلم اخراجیها" تو این کلیپ استفاده کنم ولی انشاالله دیگه این آخرین بارمه!

بازیگرای این کلیپ : مهران مدیری ، فائزه خانم ، بوش پسر ... !‌


+فرمت 3gp


2.7 مگابایت - لینک مستقیم

downloads

2.5 مگابایت - لینک مستقیم

downloads


+فرمت wmv

باکیفیت عالی 7 مگابایت - لینک غیر مستقیم


اگر معنی استقلال را نفهمیدیم، معنی شیادی‌هایتان را خوب فهمیدیم

اگر معنی استقلال را نفهمیدیم، معنی شیادی‌هایتان را خوب فهمیدیم


پاسخی به گاف جدید سبزها در مورد ناوشکن جماران

جای تأسف است که یک نفر به خاطر استفاده از جرثقیل Krupp، گفته که ناوشکن جماران ایرانی نیست و ساخت آلمان است! مطلبش را خودتان بخوانید:

معنای «استقلال» را هم، فهمیدیم – آرش سیگارچی
هر دفعه پای صحبت آقایان که بنشینیم، از جمله دستآورد های انقلاب را استقلال می دانند.
همین دو روز پیش رهبر ایران را برده اند برای "عملیاتی شدن ناوشکن جماران". رهبر هم ذوق زده اظهاراتی کرده است. به این عکس نگاه کنید:
ناوشکن جماران با تبلیغ رسانه های دولت به عنوان "محصول توان مهندسی ایران اسلامی" معرفی شده اما درست در وسط دیدار رهبر از این ناوشکن، آرم یک کمپانی معتبر صنعت دریایی آلمان، بالای سر ایشان، خود نمایی می کند. بله، نام کمپانی معزز "Krupp" است و نگتفه اند لااقل زیر پارچه ای پنهانش کنند.
رهبر معظم، این خودباوری مهندسان ایران اسلامی را به شما و اهل بیت توانای تان را که گویا توان اداره یک نانوایی را هم ندارند، تبریک و تهنیت عرض می کنم.
پس نوشت – برای دوستانی که باور به این عکس ندارند، توصیه می کنم اینجا، این عکس را در خود خبرگزاری فارس ببینند.

خوب، برای بررسی ادعای او،  اول عکس مورد نظر را ببینیم:

برج یا جرثقیل؟!

حالا لطفاً بگردید و در عکس زیر برج مورد اشاره را در کشتی بیابید. نیست، نه؟

در این عکس چطور؟ برج! مورد اشاره کجاست؟ غیبش زده یا چون اصلاً روی کشتی نبوده از این زاویه معلوم نیست؟ مارک مورد اشاره روی ناوشکن نبوده، بلکه مربوط به جرثقیل کنار کشتی هست! در ادامه بیشتر توضیح خواهم داد.

در این عکس دو جرثقیل هم شکل (یکی دور و یکی نزدیک) قابل مشاهده هست:

بله. چیزی که در شکل معلوم بوده، نه یک بخش از ناوشکن، بلکه یک جرثقیل بوده است. حتی در عکس اول هم قلاب جرثقیل معلوم است. فکر می‌کنم نوع جرثقیل، Deck Crane باشد که نوعی از جرثقیل‌های خاص منظوره برای صنایع دریائی است. شیاد موردنظر، با اتکا به مارک جرثقیل، تلویحاً کل ساخت ناوشکن جماران را زیر سؤال برده. اما برای این‌که بیشتر درمورد جرثقیل‌های دریائی بدانید، یک کاتالوگ جالب در مورد جرثقیل‌های دریائی که عکس مرتبط با موضوع ما هم در آن هست ببینید:
http://www.tts-technology.com/upload/TTS_Marine_Cranes_brochure.pdf

جرثقیل خاص منظوره دریائی Deck Crane

دفعه قبل هم سر تاور کرین (نوع خاصی از جرثقیل‌ها) کلی دعوا و فحش  و بد و بیراه راه افتاد. می‌گفتند ساختمان را ساخته‌اند نمی‌دانند جرثقیل را چطوری از آن دربیاورند! درصورتی که کسی که Tower Crane بداند چیست این‌طوری حرف مفت نمی‌زند، چون نحوۀ استفاده از تاور کرین همین است. همشهری محله ناشیانه تیتر زده بود:

البته نکته دیگری هم هست که باید در نظر داشت. پس از شکست آلمان در جنگ جهانی دوم، 75 درصد اموال این شرکت توسط متفقین مصادره گشت و صاحبش هم به زندان فرستاده شد. اما دوباره به پا خاست. شاید قرار است این شرکت هم تحریم بشود و نوچه‌ها به دنبال بهانه می‌گردند. همین الآن این شیادی، به انگلیسی روی بالاترین رفته. ضمناً ایران هم بخش زیادی از سهام بخش فولادسازی این شرکت را دارا بوده.

پیوندها:

خواندن این مطالب برای درک اهمیت پیشرفت فنی ایران لازم است. مطلب ناوشکن (Destroyer) را در صورت امکان، حتماً مطالعه کنید. در ضمن، رهبر انقلاب از ابتدای ساخت این ناوشکن، در جریان مراحل ساخت آن بوده است. نه این‌که روز راه‌اندازی، کشتی که خریده‌اند بیاورند و ایشان افتتاح کنند! آقای خامنه‌ای نماینده امام در شورای عالی دفاع بودند و از نزدیک با مسائل نظامی آشنا هستند. در حقیقت، پیشنهاد جسورانه ایشان برای ساخت ناوشکن بود که با همت غیورمردانی که در پروژه فعال بودند، به ساخت «ناوشکن جماران» انجامید.

نمی‌دانم چطور باید این شیادی‌ها که وطنمان را هدف گرفته تحلیل کرد. فقط متأسفم. غلط‌های املائیش رو بی‌خیال. این آقا که فرق «معزز» و «معظم» (شرکت معظم=شرکت بزرگ) را نمی‌داند، خود را در سایتش خبرنگار خوانده. اگر معنی استقلال را نفهمیدیم، با خواندن این همه داستان که تا به حال ساخته‌اید، معنی شیادی‌هایتان را خوب فهمیدیم. اگر نمی‌دانید جرثقیل چیست، ساکت شوید و بیشتر از این خودتان را ضایع نکنید.

توضیحات تکمیلی:

سایت «شبکه ایران» عکس خیلی جالبی را از زاویه دیگر منتشر کرده است که به خوبی نشان می‌دهد «تصویر مشخص شده در عکس بالا متعلق به دکل جرثقیل انتقال بار در بندر است و هیچ ارتباطی با ناوشکن جماران ندارد».


متن و حاشيه يك طرح قابل تأمل

 


متن و حاشيه يك طرح قابل تأمل


ارائه يك طرح مربوط به نحوه برگزاري انتخابات توسط آقاي حسن روحاني رييس كميسيون سياسي دفاعي امنيتي و با قيد خارج از نوبت و دو فوريت به صحن اصلي مجمع تشخيص مصلحت نظام، دبير اين مجمع را به توضيح در باره آن وا داشت.

به گفته دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام، آقاي پور محمدي وزير وقت كشور دو سال پيش ،‌نامه اي به مقام معظم رهبري نوشتندو عنوان كردند به دليل تغيير مداوم قانون انتخابات ، به قانوني نياز داريم كه ثبات داشته باشد و تغييرات در مجالس و دولت ها، دچار مشكل نشود؛ وزير اطلاعات نيز نگراني هاي خود را در اين رابطه طي نامه اي به مجمع تشخيص مصلحت نظام ابراز نگراني كرده و گفته بودند خوب است ثباتي در قانون انتخابات به وجود بيايد.

رضايي خاطر نشان كرد: دستور مقام معظم رهبري در نامه اي به مجمع ارائه شد، معظم له در اين نامه فرمودند: «‌پيشنهاد آقاي پور محمدي ايده اي است كه ابتدا لازم است در صحن اصلي مجمع تشخيص مصلحت نظام با حضور خودشان مورد بحث و بررسي قرار بگيرد و بعد از آن مجمع نظر مشورتي خود را نسبت به اين پيشنهاد به اينجانب ارائه كند تا تصميم مقتضي گرفته شود «بر همين اساس تاكنون دوبار دستور مقام معظم‌رهبري‌به‌كميسيون‌مربوط‌رفته و مجدداً به صحن مجمع برگشته است.

اظهارات محسن رضايي واكنشي به سرمقاله حسين شريعتمداري در روزنامه كيهان روز گذشته بود. شريعتمداري با يادآوري اين كه نامه آقاي پور محمدي شامل مواردي مثل « منابع مالي نامزدها » چگونگي‌تبليغات‌وبرگزاري‌ چند انتخابات‌كه‌قابل‌جمع‌هستند مي‌شود، نوشته است:

«واما بخش ها و بندهايي از طرح پيشنهاد مجمع تشخيص مصلحت نظام از يك سو مغاير با قانون اساسي و از سوي ديگر در صورت تصويب - كه محال و غير ممكن به نظر مي رسد - آرزوي چندين ساله دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي آنان براي حذف نظارت شوراي نگهبان ونفوذ افراد بي صلاحيت را به مراكز حساس نظام را برآورده مي كند چرا؟ .... بخوانيد؛

بند 4 از فصل «‌ساماندهي اجرا» در طرح 28 ماده اي ياد شده مي گويد: «‌كميسيون ملي انتخابات مسئوليت برگزاري انتخابات، بررسي صلاحيت داوطلبان ، كنترل و نظارت بر تبليغات و هزينه هاي انتخاباتي و انجام بازرسي و رسيدگي به شكايات را بر عهده دارد.»

جايگزيني عبارت «‌تعهد و پايبندي به قانون اساسي جمهوري اسلامي » به جاي « التزام عملي داوطلبان به قانون اساسي جمهوري اسلامي» ونيز حضور تنها يك نماينده صرفاً ناظر و بدون حق رأي ازشوراي نگهبان در كميسيون مزبور، از ديگر نكات مورد اعتراض در طرح يادشده است.

كيهان همچنين يادآور شده است كه در اوايل آذرماه سال جاري و در اوج ادعاهاي دروغ تقلب در انتخابات از سوي ضد انقلاب و .... طرحي با همين عنوان (‌كميسيون ملي انتخابات ) به ميان كشيده شد كه در ماده چهار آن آمده بود: در صورتي كه شوراي نگهبان مستندات و دلايل كميسيون را نپذيرد اما كميسيون همچنان با تكيه بر مستندات مربوطه به وقوع تخلف اصرار كند در اين حالت جهت حل اختلاف دو راه حل پيشنهاد مي شود .

الف_‌ به مجمع تشخيص مصلحت نظام ارجاع خواهد شد. رأي مجمع تشخيص مصلحت نظام قطعي خواهد بود. ب- به كميته ويژه اي كه شش نفر از اعضاي كميسيون در آن حضور دارند و رياست آن هم برعهده يكي از اعضاي مجمع تشخيص خواهد بود، ارجاع مي شود. رأي كميته مذكور قطعي خواهد بود.»


منبع بصیرت


اظهارات موسوي بعد از بازداشت قطب زاده

اظهارات موسوي بعد از بازداشت قطب زاده


اگر از جنبه هاي ساده لوحانه اين طرح خائنانه بگذريم، تعجب آور اين است که چگونه قطب زاده اطمينان داشت که در صورت موفقيت در اجراي اهداف پست خود مي تواند بر مردم حاکم شود."

بازخواني تاريخ در شرايط غبارآلود فتنه مطمئنا يکي از موثرترين راه‌هاي افزايش بصيرت در جامعه و آگاه ساختن اقشار مختلف مردم نسبت به مسايل پيش آمده و نوع برخورد با آن است، در شرايطي که برخي جريان‌هاي ناكام سياسي با هدايت تعدادي خواص مردود، قصد القاي وحدت با دشمنان نظام را دارند، بازخواني کارنامه عملکرد اين دوستان ديروز و دشمنان امروز راهرويي براي رسيدن به حقيقت موضوع است.

جالب اين جاست که در جريان اين بازخواني ها به موضوعات و موضع گيري‌هايي برخورد مي کنيم که امروز مغاير آن را در تقابل با نظرات قبلي مشاهده مي کنيم، آن هم توسط کساني که امروز مشروعيت نظام را زير سوال مي برند.

يکي از اين موضوعات، موضع گيري ميرحسين موسوي در سال‌هاي نخست وزيري وي، در زماني است که شريعتمداري از مرجعيت به خاطر خيانت‌هايش به کشور عزل مي شود و در حقيقت از چهره نفاق در بيت اين مرجع تقليد با کمک برخي کساني که امام خميني را در هنگام ورود به کشور همراهي مي کردند، پرده برداري شد.

زماني که از توطئه منافقانه صادق قطب زاده (که از جمله همراهان امام خميني در سفر 12 بهمن ايشان از پاريس به تهران بود) با حمايت‌هاي سيد کاظم شريعتمداري و كودتا رمزگشايي شد، موجي از اعتراضات مردمي و به تبع آن موضع گيري مسئولان نظام به راه افتاد که هريک خواستار محاکمه عوامل اين فتنه بودند.

موسوي که آن زمان نخست وزير حضرت آيت الله خامنه اي بود، طي مصاحبه اي در تاريخ 5/2/1361 در پاسخ به اين سوال که "نظر شما در مورد توطئه اي که توسط بيگانگان و به دست قطب زاده طرح ريزي شده بود، چيست؟" سخناني را در اين باره مطرح کرده و مي گويد: "برنامه قطب زاده و هم دستان توطئه گرش بسيار برنامه اي کودکانه بود، اگر از جنبه هاي ساده لوحانه اين طرح خائنانه بگذريم، آن چه براي من تعجب آور است اين است که چگونه قطب زاده اطمينان داشت که در صورت موفقيت در اجراي اهداف پست خود مي تواند بر مردم حاکم شود."

وي که امروز جامه مخالفت با تشخيص جامعه مدرسين حوزه علميه قم مبني بر عزل صانعي را بر تن کرده، در آن روزگار نظري مخالف اين داشت و به حمايت از عزل شريعتمداري برخواسته و اظهار مي کند: "ملت ما چهره امثال او [قطب زاده و شريعتمداري] را شناخته و جريانات وابسته به اغيار غير اسلامي را به خوبي شناخته است. ملتي که به خاطر ارزش‌ها قيام کرده است هنگامي که ارزش هاي متعالي را در شخصي متبلور مي يابد از او پيروي مي کند و بر عکس زماني که ارزش‌هاي غير انساني را در شخصي ببيند؛ گرچه آن فرد در لباس مقدس روحانيت ملبس باشد، ملت او را طرد و از صحنه براي هميشه خارج خواهد ساخت... ملت ما، در اين جريان با چند روحاني نماي منحرف روبه رو مي باشد نه با نهاد روحانيت. اگر بخواهم مساله را خلاصه کنم اين است که نهاد روحانيت نمي تواند در راستاي سياست هاي آمريکا حرکت کند و اميدي براي افراد شناخته شده و جريانات ورشکسته چه قبل و چه بعد از انقلاب باشد، اما شريعتمداري و امثالهم مي توانند."

"من نوار صحبت هاي اين فرد را شنيدم و براي مردمي که روزي مقلد ايشان بودند ناراحت شدم؛ چرا که من صدها نفر از اطرافيان خود را مي شناختم که با عشق و علاقه از ايشان تقليد مي کردند، چون او را مرجع مي پنداشتند. انسان به مرجع خود علاقه‌ي قلبي هم پيدا مي کند. خاطرم هست بعد از فوت آيت الله بروجردي به هر خانه‌ي همشهري ها که مي رفتم، يک طرف عکس اين شخص و طرف ديگر عکس امام بود، ولي وقتي کسي در مقامي به اعتماد و احساس مذهبي مردم پاسخ درستي نمي دهد، جاي آن محبت را بي توجهي تنها نمي گيرد، بلکه نفرت سر بر مي آورد. مردم تحمل نمي کنند اسلام و عقايد آنها به شوخي گرفته شود، آنها دوست ندارند اسلام پناهي، نردبام ترقي کسي قرار گيرد. مردم ممکن است از يک فرد کلاهي که از طريق تقوي منحرف شده، بگذرند، ولي از يک فرد روحاني که لباس پيامبر خدا را بر تن کرده نمي گذرند. براي مردم اصل اسلام است."

حال جاي اين سوال باقي است که آيا امروز توهين به مقدسات و هتک حرمت روز عاشورا و همچنين توهين به بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران بازي گرفتن اصل اسلام نبوده و به عنوان انحراف محسوب نمي شود؟

پس از پايان انتخابات رياست جمهوري دهم و اعلام نتايج، زهرا رهنورد همسر نامزد شکست خورده انتخابات در مصاحبه اي با شبکه بي بي سي فارسي با ارائه تحليلي قوميتي اذعان داشت که امکان ندارد مردم ترک به فرزند خود و مردم لر به داماد خود راي ندهند، اين در حالي است که ميرحسين موسوي در آن سال‌ها به طور کامل اين تحليل ها را رد کرده و تاکيد مي کند که اين گونه تحليل ها تنها در تصور آمريکايي ها مي گنجد و در يک مقايسه اين طرز تفکر را شبيه نظر مستشرقين جاسوس توصيف مي کند.

وي در اين باره مي گويد: "در گذشته در تبريز در خانه و مدرسه به ما ياد مي دادند چرا پيامبر اکرم را دوست داريد ما مي گفتيم به خاطر خدا، يعني حب ما به پيامبر عظيم و عزيز و به آن انسان کامل و معصوم، از محبت به خدا سرچشمه مي گرفت و مي گيرد، البته آمريکا و ايادي او غير از اين فکر مي کنند. آنها تصور مي نمايند که هنوز مي توان با تکيه بر انگيزه هاي شرک آلود ناسيوناليستي و ملي گرايي در کشور، بحراني را به وجود آورد، ولي ملت مسلمان ما از جمله برادران و خواهران آذربايجاني ما اگر از يک مرجع تقليد مي کنند بدين خاطر نيست که همشهري آنهاست."

موسوي ادامه مي دهد: "اين طرز فکر آمريکا، درست شبيه نظر آن مستشرقين جاسوسي است که مي گويند ايراني ها به اين علت شيعه شدند که مادر امام چهارم، دختر يزدگرد سوم و ايراني بوده است؛ يعني براي هر حرکت ما انگيزه‌ي ارتجاعي مليت و ملي گرايي را مطرح مي نمايند، حال قضاوت در اين باره به عهده ي مردم مي باشد."

موسوي که آن روزها بر اصل اسلام تاکيد مي کرد و مردم را نيز دژ مستحکمي براي دفاع از آن عنوان مي کرد، امروز در گذر زمان همه چيز را به دست فراموشي سپرده و گويي همانگونه که زمان حرکت کرده است، اصول اسلام نيز براي وي تغيير يافته است، به اين ترتيب يا بايد مردم نيز در اين گردونه زمان متحول شده باشند يا اينکه بايد پذيرفت هرکسي جنبه قرار گرفتن در قدرت را نداشته و جنبه فساد آور قدرت بر آنها غلبه مي کند.

موسوي در بخش پاياني مصاحبه خود سندي از خيانت شريعتمداري اشاره کرده و با بيان اينکه هر کس از ماجراي اين مرجع معزول خاطراتي دارد، مي گويد: "علاوه بر آن، چيزهايي تاکنون گفته شده و مسلما در آينده نيز بيشتر گفته خواهد شد. در آرشيو محرمانه‌ي وزارت امور خارجه هنگامي که در آنجا انجام وظيفه مي نمودم، اسناد زيادي در باره‌ي ايشان ديدم که مي توانم گواهي دهم؛ از جمله‌ي آنها، درست در بحبوحه‌ي انقلاب و اوج گيري حرکت اسلامي مردم، نماينده اي از طرف شمال مراکش با پادويي سفير ايران در عراق، براي ملاقات ايشان مي آيد. خوب کسي که اين سند را ببيند، اگر چيز ديگري هم نباشد اين سوال مطرح مي شود که نماينده مخصوص شاه حسن با يک مرجع شيعه چه کاري مي تواند داشته باشد؟"

در رابطه با همين سندي که موسوي به آن اشاره مي کند، حجت الاسلام ري شهري که حکم اعدام صادق قطب زاده را داده بود، در کتاب خاطرات خود به اين موضوع پرداخته و مي گويد "مگر اين که تصور کنيم شاه حسن شخصي است که خواسته است سهم امام خودش را به ايشان تقديم کند

."


منبع بصیرت


۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

آیا مصلحت کافی نیست؟

نمی دوم چی باید بگم ، قضاوت بر عهده ی شما

20 بسیجی و 13 شهروند عادی

در وقایع بعد از انتخابات کشته شدند

همیشه بعد از یه همچین وقایعی که با از بین رفتن یه عده ای همراهه اول همه دنبال مقصر می گردند و بعد هم کم کم طبق روال عادی همه چیز به خاطره ها سپرده میشه ، ما می مونیم و هجم عظیمی از تهمت ها و توهین ها و حقایقی که در پشت تمام این حرف ها کمرنگ مانده.

ماشاالله با تدبیری (!!) که شهرداری تهران به خرج داد پول همه ی سطل زباله ها و شیشه ها و کلا هر چیزی از اموال عمومی که توسط منافقان از بین رفته بود و صدمه وارد شده بود رو توسط گرفتن مالیات اضافه از جیب مردم تامین کرد و آقای قالیباف هم سینش رو داد جلو باد به قپ قپ انداخت که ما مدیریت کردیم! نمردیم و معنای مدیریت رو هم فهمیدیم! تمامی کسانی که در حاشیه ی خیابان آزادی و خیابانهایی که در اون ها درگیری بوجود اومد می تونند شهادت بدن که بطور غیر طبیعی روند ساخت و ساز شهرداری تو این خیابون ها افزایش پیدا کرد تو اون مقطع درگیری ها بطوریکه تا دلتون بخواد سنگ و امثالش تو خیابون ریخته بودند! اونم از نوع تراش داده شده و با اندازه های معین ، این که دیگه انکار کردنی نیست!

میله های خطوط اتوبوس تند روی تهران (BRT) هر کسی دیده باشه می فهمه که کندن اونا خیلی باید مشکل باشه اما چطور میشه که 7-8 نفر ار منافقین به راحتی می تونن اون ها رو یک جا از بیخ بکنند؟! فکر کنم حالا که هوا دلپذیر شده کمی تا قسمتی خیلی ها باید جوابگوی اتفاقات اخیر باشند.

عده ای سریعا جانب داری می کنند از گروهی خاص و سعی در متشنج کردن جو می کنند اما باید واقع بین بود؛ چه خوب چه بد این اتفاقات افتاد و 20 بسیجی و 13 شهروند عادی کشته شدند می شود 33 ایرانی و انشاالله مسلمان حال سوال این است که چه کسی یا چه نهادی می تواند پاسخگوی 33 خانواده و خانواده های دیگر باشد که به هر حال از کشته شدن هموطنشان یقینا خوشحال نشده اند.

رجوع می کنیم به تاریخ دقیقا 31 سال پیش همچین ایامی حضرت امام خمینی (ره) وارد ایران می شوند بعد به بهشت زهرا می روند و قبل از هر سخنی حتی قبل از اینکه حکومت را به دیکتاتوری محکوم کنند می فرمایند که :من به مادران جوان از دست داده تسلیت میگم . . . .

در جای دیگر اگر اشتباه نکنم قم بود که خطاب به مردم می گویند من از شما خجالت می کشم که فرزندانتان به دست رژیم کشته شده اند و من خدمتگذار شما هستم.

حالا برگردیم به سال 1388 و صحبتهای خط امامی های مدرن شده(!) رو ببینیم!

موسوی قبل از اینکه حداقل برای حفظ ظاهر هم که شده در هیچ کدام از بیانیه هایش اول از همه نگفت که من به خاطر کشته شدن هموطنانم متاسفم یا هر چیزی شبیه به این ؛ اما با کمال وقاهت دم از حقوق از دست رفته ی خود و حامیانش که مردم می خواندشان میزند و حتی اشاره ای به حرکت های وحشیانه ی افرادی که به راست یا دروغ به هواداریش برخواسته اند نمی کند!

اصلا کاری با خودش هم ندارد فقط می خواهد بگوید و بگوید بدون آنکه لحظه ای گوش کند و فکر کند! روشنفکر است دیگر! هرچیزی که می کوید لابد درست است چون روشنفکر است نمی شود که اشتباه کند زبانم لال!

شاید اگر موسوی از همان اول شکست را می پذیرفت و پیروزی رقیبش را تبریک می گفت و برای سرافرازی بیشتر میهن دعا می کرد شاید و شاید وجها ای به مراتب بهتر از آخرین نخست وزیر نظام جمهوری اسلامی در خاطر ها می ماند اما چه می شود کرد وقتی حب قدرت و توهم و البته حب دنیا به میان می آیند دیگر جایی برای منطقی بودن نمی گذارند و نتیجه اش می شود 33 شهروندی که از دست رفتند.

در هر حال شد آنچه نباید می شد و نتیجه اش هم شد تنفر مردم عزیزمان از عده ای منافق و فریب خورده که دیگر حتی جرات گفتن حرفهای عادی را هم ندارند!!

مجلس هم که دیگر سنگ تمام گذاشت و تا می توانست در کارهایی که به مجلس ربطی پیدا نمی کند دخالت کرد و مردم را با هجمی از اطلاعات ناقص روبه رو کرد و بعد هم همه چیز باد هوا!!!

نفهمیدیم آخر مرتضوی مسئول کشته شدن بازداشتیهای کهریزک بود یا اون یکی!! نفهمیدیم چرا برای کشته شدن عده ای منافق و فریب خورده و اغتشاش طلب باید کمیته ی حقیقت یاب تشکیل می شد اما برای 20 بسیجی بی نام و نشان حتی خم هم به ابرویی نیامد!! نفهمیدیم که چرا پول خراب کاریهای بالا نشین هارا ما پایین نشین ها باید بدهیم و آخر هم سرکوفت و تف و لعنتش دنبال ما باشد؟! نفهمیدیم چرا لاریجانی قبل از همه به موسوی تبریک گفته بود و بعدش چه شد و چه حرفهایی رد و بدل شد که یک دفعه شد بر علیه موسوی!؟! نفهمیدیم اصلا چرا برای 1500 میلیارد تومانی که از پول این مردم در جیب فرزندان هاشمی رفته کسی کاری نمیکند! یا اینکه چرا مهدی هاشمی که پرونده ی قضایی به این بزرگی دارد ممنوع الخروج نمی شود اما من اگر شیشه ی همسایمان را با توپ بشکنم ممنوع الخروج می شوم!! آها! یادم نبود که اینها همان عدالت است!

البته مشکل از ماست چون باید تا الان می فهمیدیم که بعضی ها خونشان قرمز تر از بعضی دیگر است و این را نمی شود کاری کرد! می شود؟

باید می فهمیدیم که مردم انقلاب کردند تا عدالت باشد و آنقدر بهشان فشار آمده که عدالت یادشان رفته! هرچند که اشتباه نرفته اند اما افسوس که آن بالایی ها پایشان از اول هم کج بود و راه را از چاه تشخیص نمی داند و عده ای هم که از اول هم بودند و الان هم هستند و هر روز بر حجمشان افزوده می شوند! آدم می ماند در کار خدا !!

باید میفهمیدیم که بسیجی ها مزدورند و جیره خوار و هزار کوفت و زهر مار دیگر و اینها اصلا آدم نیستند که بود و نبودشان برای کسی مهم باشد!

باید می فهمیدیم که بسیج یعنی تمام مردم! نه فقط عده ای که در پایگاه ها آموزش دفاع خیابانی میبینند که ببخشید اما معنایش می شود اینکه شلوارت را بگیر تا باد نبرد! یعنی آنقدر ضعیف عمل کردیم که دشمن تا خیابان هامان هم آمده است . . . .

اما اما اما!

یادمان باشد روزی از سر کشته ی خود می گذریم همچون باد!

اونجا دیگه فهمیده و نفهم نداره! اونجا دانای کل به تویی که فهمیدی و دم نزدی و به تویی که نفهمیدی و نخواستی بفهمی تو دهنی می زنه که ای وای بر شما که . . . . . !

خلاصه اینکه

وقتش رسیده که عده ای جوابگو باشند و هیچ کسی از اینکه دیوار فولادی دورش دارد خیالش راحت نباشد!

مردم دوست دارند حاصل عدالتی که فقط در حد شعار مانده ببینند!

چه زیبا نوشت سید مرتضی:

خلاف آنچه بسياري مي پندارند، اخرين مقاتله ما _ به مثابه سپاه عدالت _ نه با دموكراسي غرب كه با اسلام آمريكايي است ، كه اسلام آمريكايي از خود آمريكا دير پاتر است ...


والعاقبة للمتقین

منبع تمام میشوم شبی


تجمع اعتراض‌آميز اساتيد دانشگاه آزاد شهر ري


در مقابل سازمان مركزي دانشگاه آزاد صورت گرفت
تجمع اعتراض‌آميز اساتيد دانشگاه آزاد شهر ري

خبرگزاري فارس: اساتيد دانشگاه آزاد واحد شهرري در اعتراض به فعاليت‌هاي غير قانوني رئيس اين واحد دربرابر سازمان مركزي دانشگاه آزاد تجمع كردند.


به گزارش خبرنگار حوزه دانشگاه خبرگزاري فارس، اساتيد دانشگاه آزاد شهرري امروز دوشنبه در اعتراض به فعاليت‌هاي غير قانوني رئيس اين واحد در مقابل سازمان مركزي دانشگاه آزاد تجمع كردند و خواستار رسيدگي به اعتراضات خود شدند.
برخي از اين اساتيد در حال مذاكره با مسئولان سازمان مركزي دانشگاه آزاد هستند و برخي ديگر از آنها كه تعدادشان به بيش از 50 نفر مي‌رسد در مقابل ساختمان سازمان مركزي حضور دارند.
اجبار اساتيد و مديران گروه‌هاي آموزشي براي حضور 12 ساعته به صورت اضافه‌كار، وضعيت حقوق و مزايا، هزينه 100 ميليون توماني برخي از روساي دانشگاه آزاد براي تغيير دكوراسيون اتاق محل كارشان، توهين به شهدا و ايثارگران از سوي رئيس دانشگاه آزاد واحد شهرري، بازجويي برخي اساتيد خانم توسط مسئول حراست اين واحد دانشگاهي، توهين به اساتيد و تجسس در امور خصوصي آنان و در نهايت دخالت دانشگاه آزاد به عنوان يك نهاد آموزشي در مسائل سياسي كشور به خصوص پس از انتخابات رياست جمهوري دهم از جمله اعتراضات تجمع‌كنندگان است.
اساتيد اين دانشگاه كه اعضاي هيئت علمي و اكثريت آنها مدير گروه هستند به نوع برخورد رياست دانشگاه با آنان اعتراض دارند.





۱۳۸۸ بهمن ۲۷, سه‌شنبه

گفتاري از رهبر انقلاب پیرامون سياست ‌ورزي امام رضا(ع)

گفتاري از رهبر انقلاب پیرامون سياست ‌ورزي امام رضا(ع)

حضرت آيت الله خامنه‌اي رهبر معظم انقلاب اسلامي در پيامي به كنگره جهاني امام رضا (ع) در سال 1363 سياست ‌ورزي اين امام همام را مورد تحليل قرار دادند.

در این پیام آمده است: مهم‌ترین چیزی كه در زندگی ائمه به‌طور شایسته مورد توجه قرار نگرفته، عنصر "مبارزه حاد سیاسی" است. از آغاز نیمه دوم قرن اول هجری كه خلافت اسلامی به‌طور آشكار با پیرایه‌های سلطنت آمیخته شد و امامت اسلامی به حكومت جابرانه پادشاهی بدل گشت، ائمه اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) مبارزه سیاسی خود را به شیوه‌ای متناسب با اوضاع و شرائط، شدت بخشیدند. این مبارزه بزرگ‌ترین هدفش تشكیل نظام اسلامی و تأسیس حكومتی بر پایه امامت بود.

تاریخ نتوانسته است ترسیم روشنی از دوران ده‌ساله زندگی امام هشتم در زمان هارون و بعد از او در دوران پنج‌ساله جنگ‌های داخلی میان خراسان و بغداد به ما ارائه كند، اما به تدبر می‌توان فهمید كه امام هشتم در این دوران همان مبارزه درازمدت اهل‌بیت را كه در همه اعصار بعد از عاشورا استمرار داشته با همان جهت‌گیری و همان اهداف ادامه می‌داده است.

اكنون جای آن است كه به اختصار، حادثه ولیعهدی را مورد مطالعه قرار دهیم. در این حادثه امام هشتم علی‌بن‌موسی‌الرضا در برابر یك تجربه تاریخی عظیم قرار گرفت و در معرض یك نبرد پنهانی سیاسی كه پیروزی یا ناكامی آن می‌توانست سرنوشت تشیع را رقم بزند، واقع شد. مأمون از دعوت امام هشتم به خراسان چند مقصود عمده را تعقیب می‌كرد:

اولین و مهم‌ترین آن‌ها، تبدیل صحنه‌ی مبارزات حاد انقلابی شیعیان به عرصه فعالیت سیاسی آرام و بی‌خطر بود. همان‌طور كه گفتم شیعیان در پوشش تقیه، مبارزاتی خستگی‌ناپذیر و تمام نشدنی داشتند،این مبارزات كه با دو ویژگی همراه بود، تأثیر توصیف‌ناپذیری در برهم زدن بساط خلافت داشت، آن دو ویژگی، یكی مظلومیت بود و دیگری قداست... با اين كار مأمون آن دو ويژگی مؤثر و نافذ را نيز از گروه علويان می‌گرفت زيرا جمعی كه رهبرشان فرد ممتاز دستگاه خلافت و ولیعهد پادشاه مطلق‌العنان وقت و متصرف در امور كشور است نه مظلوم است و نه آن‌چنان مقدس.

دوم: تخطئه مدعای تشیع مبنی بر غاصبانه بودن خلافت‌های اموی و عباسی و مشروعیت دادن به این خلافت‌ها بود.

سوم: این‌كه مأمون با این كار، امام را كه همواره یك كانون معارضه و مبارزه بود، در كنترل دستگاه‌های خود قرار می‌داد و به‌جز خود آن حضرت، همه سران و گردن‌كشان و سلحشوران علوی را نیز در سیطره خود در می‌آورد.

چهارم: این‌كه امام را كه یك عنصر مردمی و قبله امیدها و مرجع سؤال‌ها و شكوه‌ها بود در محاصره مأموران حكومت قرار می‌داد و رفته‌رفته رنگ مردمی بودن را از او می‌زدود و میان او مردم و سپس میان او و عواطف و محبت‌های مردم فاصله می‌افكند.

هدف پنجم این بود كه با این كار برای خود وجهه و حیثیتی معنوی كسب می‌كرد. طبیعی بود كه در دنیای آن روز همه او را بر این‌كه فرزندی از پیغمبر و شخصیت مقدس و معنوی را به ولیعهدی خود برگزیده و برادران و فرزندان خود را از این امتیاز محروم ساخته است ستایش كنند و همیشه چنین است كه نزدیكی دین‌داران به دنیاطلبان از آبروی دین‌داران می‌كاهد و بر آبروی دنیاطلبان می‌افزاید.

ششم آن‌كه در پندار مأمون، امام با این كار، به یك توجیه‌گر دستگاه خلافت بدل می‌گشت. بدیهی است شخصی در حد علمی و تقوائی امام با آن حیثیت و حرمت بی‌نظیری كه وی به‌عنوان فرزند پیامبر در چشم همگان داشت، اگر نقش توجیه حوادث را در دستگاه حكومت برعهده می‌گرفت هیچ نغمه‌ی مخالفی نمی‌توانست خدشه‌ای بر حیثیت آن دستگاه وارد سازد. این همان حصار منیعی بود كه می‌توانست همه‌ی خطاها و زشتی‌های دستگاه خلافت را از چشم‌ها پوشیده بدارد.

اكنون به تشریح سیاست‌ها و تدابیر امام علی‌بن‌موسی‌الرضا در این حادثه می‌پردازیم:
1- هنگامی‌كه امام را از مدینه به خراسان دعوت كردند آن حضرت فضای مدینه را از كراهت و نارضائی خود پركرد، به‌طوری‌كه همه‌كس در پیرامون امام یقین كردند كه مأمون با نیت سوء حضرت را از وطن خود دور می‌كند. امام بدبینی خود به مأمون را با هر زبان ممكن به همه‌ی گوش‌ها رساند. در وداع با حرم پیغمبر، در وداع با خانواده‌اش هنگام خروج از مدینه، در طواف كعبه كه برای وداع انجام می‌داد، با گفتار و رفتار، با زبان دعا و زبان اشك، بر همه ثابت كرد كه این سفر، سفر مرگ اوست. همه كسانی كه باید طبق انتظار مأمون نسبت به او خوش‌بین و نسبت به امام به خاطر پذیرش پیشنهاد او بدبین می‌شدند در اولین لحظات این سفر دل‌شان از كینه مأمون كه امام عزیزشان را این‌طور ظالمانه از آنان جدا می‌كرد و به قتلگاه می‌برد لبریز شد.

2- هنگامی‌كه در مرو پیشنهاد ولایت‌عهدی آن حضرت مطرح شد، حضرت به شدت استنكاف كردند و تا وقتی مأمون صریحاً آن حضرت را تهدید به قتل نكرد آن را نپذیرفتند. این مطلب همه‌جا پیچید كه علی‌بن‌موسی‌الرضا ولیعهدی و پیش از آن خلافت را كه مأمون به او با اصرار پیشنهاد كرده بود نپذیرفته است. دست‌اندركاران امور كه به ظرافت تدبیر مأمون واقف نبودند ناشیانه عدم قبول امام را همه‌جا منتشر كردند، حتی فضل‌بن‌سهل در جمعی از كارگزاران و مأموران حكومت گفت من هرگز خلافت را چنین خوار ندیده‌ام، امیرالمؤمنین آن را به علی‌بن‌موسی‌الرضا تقدیم می‌كند و علی‌بن‌موسی دست رد به سینه‌ی او می‌زند.

3- با این همه علی‌بن‌موسی‌الرضا فقط بدین شرط ولیعهدی را پذیرفت كه در هیچ‌یك از شئون حكومت دخالت نكند و به جنگ و صلح و عزل و نصب و تدبیر امور نپردازد و مأمون كه فكر می‌كرد فعلاً در شروع كار این شرط قابل تحمل است و بعدها به تدریج می‌توان امام را به صحنه فعالیت‌های خلافتی كشانید، این شرط را از آن حضرت قبول كرد. روشن است كه با تحقق این شرط، نقشه‌ی مأمون نقش برآب می‌شد و بیشترین هدف‌های او نابرآورده می‌گشت.

4- اما بهره‌برداری اصلی امام از این ماجرا بسی از اینها مهم‌تر است: امام با قبول ولیعهدی، دست به حركتی می‌زند كه در تاریخ زندگی ائمه پس از پایان خلافت اهل بیت در سال چهلم هجری تا آن روز و تا آخر دوران خلافت بی‌نظیر بوده است و آن برملا كردن داعیه‌ی امامت شیعی در سطح عظیم اسلام و دریدن پرده غلیظ تقیه و رساندن پیام تشیع به گوش همه مسلمان‌هاست. تریبون عظیم خلافت در اختیار امام قرار گرفت و امام در آن سخنانی را كه در طول یكصد و پنجاه سال جز در خفا و با تقیه و به خصیصین و یاران نزدیك گفته نشده بود به صدای بلند فریاد كرد و با استفاده از امكانات معمولی آن زمان كه جز در اختیار خلفا و نزدیكان درجه یك آن‌ها قرار نمی‌گرفت آن را به گوش همه رساند.

5- درحالی‌كه مأمون امام را جدا از مردم می‌پسندید و این جدائی را در نهایت وسیله‌ای برای قطع رابطه‌ی معنوی و عاطفی میان امام و مردم می‌خواست، امام در هر فرصتی خود را در معرض ارتباط با مردم قرار می‌داد، با این‌كه مأمون آگاهانه مسیر حركت امام از مدینه تا مرو را به طرزی انتخاب كرده بود كه شهرهای معروف به محبت اهل بیت مانند كوفه و قم در سر راه قرار نگیرند. امام در همان مسیر تعیین شده، از هر فرصتی برای ایجاد رابطه‌ی جدیدی میان خود و مردم استفاده كرد. در اهواز آیات امامت را نشان داد، در بصره خود را در معرض محبت دل‌هائی كه با او نامهربان بودند قرار داد، در نیشابور حدیث سلسلةالذهب را برای همیشه به یادگار گذاشت و علاوه بر آن نشانه‌های معجزه‌آسای دیگری نیز آشكار ساخت و در جابه‌جای این سفر طولانی فرصت ارشاد مردم را مغتنم شمرد، در مرو كه سر منزل اصلی و اقامت‌گاه خلافت بود هم هرگاه فرصتی دست داد حصارهای دستگاه حكومت را برای حضور در انبوه جمعیت مردم شكافت.

6- نه تنها سرجنبانان تشیع از سوی امام به سكوت و سازش تشویق نشدند بلكه قرائن حاكی از آن است كه وضع جدید امام موجب دل‌گرمی آنان شد و شورش‌گرانی كه بیشترین دوران‌های عمر خود را در كوه‌های صعب‌العبور و آبادی‌های دوردست و با سختی و دشواری می‌گذراندند با حمایت امام علی‌بن‌موسی‌الرضا حتی مورد احترام و تجلیل كارگزاران حكومت در شهرهای مختلف نیز قرار گرفتند.

مأمون نه تنها با حضور او نتوانسته معارضان شیعی خود را به خود خوشبین و دست و زبان تند آنان را از خود و خلافت خود منصرف سازد بلكه حتی علی‌بن‌موسی مایه‌ی امان و اطمینان و تقویت روحیه آنان نیز شده است، در مدینه و مكه و دیگر اقطار مهم اسلامی نه فقط نام علی‌بن‌موسی به تهمت حرص بدنیا و عشق به مقام و منصب از رونق نیفتاده بلكه حشمت ظاهری بر عزت معنوی او افزوده شده و زبان ستایش‌گران پس از ده‌ها سال به فضل و رتبه معنوی پدران مظلوم و معصوم او گشوده شده است. كوتاه سخن آن‌كه مأمون در این قمار بزرگ نه تنها چیزی بدست نیاورده كه بسیاری چیزها را از دست داده و در انتظار است كه بقیه را نیز از دست بدهد. این‌جا بود كه مأمون احساس شكست و خسران كرد و در صدد بر آمد كه خطای فاحش خود را جبران كند و خود را محتاج آن دید كه پس از این همه سرمایه‌گذاری سرانجام برای مقابله با دشمنان آشتی‌ناپذیر دستگاه‌های خلافت یعنی ائمه اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) به همان شیوه‌ای متوسل شد كه همیشه گذشتگان ظالم و فاجر او متوسل شده بودند، یعنی قتل.

بدیهی است قتل امام هشتم پس از چنان موقعیت ممتاز به آسانی میسور نبود. قرائن نشان می‌دهد كه مأمون پیش از اقدام قطعی خود برای به شهادت رساندن امام به كارهای دیگری دست زده است كه شاید بتواند این آخرین علاج را آسان‌تر به كار برد، شایعه‌پراكنی و نقل سخنان دروغ از قول امام از جمله این تدابیر است، به گمان زیاد این‌كه ناگهان در مرو شایع شد كه علی‌بن‌موسی همه مردم را بردگان خود می‌داند جز با دست‌اندركاری عمال مأمون ممكن نبود.

هنگامی‌كه ابی‌الصلت این خبر را برای امام آورد حضرت فرمود: "بار الها، ای پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین تو شاهدی كه نه من و نه هیچ یك از پدرانم هرگز چنین سخنی نگفته‌ایم و این یكی از همان ستم‌هائی است كه از سوی اینان به ما می‌شود."

تشكیل مجالس مناظره با هر آن كسی كه كمتر امیدی به غلبه او بر امام می‌رفت نیز از جمله همین تدابیر است. هنگامی‌كه امام، مناظره كنندگان ادیان و مذاهب مختلف را در بحث عمومی خود منكوب كرد و آوازه دانش و حجت قاطعش در همه جا پیچید، مأمون در صدد برآمد كه هر متكلم و اهل مجادله‌ای را به مجلس مناظره با امام بكشاند، شاید یك نفر در این بین بتواند امام را مجاب كند. البته چنان كه می‌دانیم هر چه تشكیل مناظرات ادامه می‌یافت قدرت علمی امام آشكارتر می‌شد و مأمون از تأثیر این وسیله نومیدتر.

در آخر چاره‌ای جز آن نیافت كه به دست خود و بدون هیچ‌گونه واسطه‌ای امام را مسموم كند و همین كار را كرد و در ماه صفر دویست و سه هجری یعنی قریب دو سال پس از آوردن آن حضرت از مدینه به خراسان و یك سال و اندی پس از صدور فرمان ولیعهدی به نام آن حضرت دست خود را به جنایت بزرگ و فراموش نشدنی قتل امام آلود.

منبع رجانیوز

حواستان کجاست؟ حماسه 22‏بهمن را شما خلق کردید!

واکنش جالب اصلاح‏طلبان به سرخوردگی سبزها

حواستان کجاست؟ حماسه 22‏بهمن را شما خلق کردید!

حتی رسانه‏های برون‏مرزی که تا پیش از این از موفقیت جنبش سبز سخن به میان می‏آوردند، بعد از 22 بهمن شکست سبزها را به اعتراف نشستند. این اعتراف با دعواها و جدال‏های داخلی سبزها تکمیل شد تا یأس و ناامیدی آنان و بی‏اعتمادی به رهبرانشان را رقم بزند؛ بی اعتمادی‏ای که حتی از نگاه نیویورک‏تایمز هم پنهان نماند.

به گزاش رجانیوز بعد از فراگیر شدن این فضای یأس‏آلود بود که برخی احزاب شکست‏خورده و شخصیت‏های وابسته به جریان متوهم بعد از انتخابات، در واکنشی منفعلانه روحیه دادن به ساکنان اسب تروآ را در دستور کار قرار دادند.

این همه در حالی است که فارین‏پالیسی که تا پیش از این حتی زهرا رهنورد را در فهرست چهره‏های سال خود جای داده بود، رسما از ترکیدن حباب سبزها و شکست سخت آنها سخن به میان آورده است. فارین‏پالیسی نوشت:«حامیان جنبش سبز همچون حبابی بودند و در روز راهپیمایی 22 بهمن این حباب ترکید و هم‌اکنون بسیاری از حامیان جنبش سبز در حال تجربه شکست شدیدی هستند.»

در عین حال روزنامه نیویورک تایمز هم از بی‏اعتمادی سبزهای سرخورده نسبت به موسوی و کروبی سخن گفت. این روزنامه نوشت:«گرچه رهبران اپوزیسیون شناخته شده‌ای (موسوی و کروبی) وجود دارند، اثبات شده که توانشان برای سازماندهی اعتراضات محدود بوده، و اعتبار آنها در میان معترضان جوان تندروتر از بین رفته است.»

با این همه و در فضایی که فیس بوک و بالاترین هم رنگ و بوی عزا و یأس به خود گرفته است، جبهه مشارکت و مجمع روحانیون مبارز طی بیانیه هایی جداگانه از حضور چشم گیر سبزها سخن به میان آوردند! حضوری که احتمالا نه تنها از دید رسانه‏های خارجی، بلکه از دید سبزهای حاضر در خیابان‏ها و دوربین‏های موبایل آنها هم مغفول مانده است!

جبهه مشارکت در بیانیه منفعلانه خود نوشت:«حضور چشمگیر اعضاء جنبش سبز در راهپیمایی سراسری ۲۲بهمن که بر اساس درک فرصت‏ها و امکانات و در پاسخ به دعوت احزاب حامی جنبش سبز و در همراهی با رهبران این جنبش انجام شد، موجب ستایش و قدر دانی است.»

این بیانیه همچنین می‏افزود:«اگرچه حضور گسترده نیروهای امنیتی و انتظامی موجب محدودیت استفاده از نماد سبز توسط حامیان و هواداران آن شد، اما چه کسی است که ندانند تفاوت چشمگیر حاضران در راهپیمایی امسال با سالهای گذشته که به صورت کاملا حکومتی برگزار می شد، ناشی از حضور گسترده اعضاء و حامیان جنبش سبز بوده است!!»

مجمع روحانیون مبارز هم در بیانیه ای با کپی برداری از بیانیه منفعلانه مشارکت کوشید تا خط تقویت روحیه سبزها را ادامه دهد.

این در حالی است که شکوری راد طی یادداشتی علل اینکه سبزها هویت خود را آشکار نکرده اند را ترسو بودن آنها، پایبندی‏شان به وحدت و پرهیزشان از خشونت دانسته است. شکوری راد در یادداشت اخیر خود نوشت:«سبزها آمدند اما هویت خود را آشکار نکردند. برخی بخاطر آنکه ۲۲ بهمن را روز وحدت می دانستند(!) و نه ابراز اختلاف، برخی برای پرهیز از بروز خشونت توسط نیروهای امنیتی و انتظامی و آسیب دیدن خانواده ها(!) و برخی نیز از سر ترس و بیم برخورد و بازداشت(!)»

اما اصلاح طلبان در حالی به نذر و نیاز بالای پیکر بی‏جان جنبش مشغولند، که حرف و حدیث ها در میان حامیان این جریان ادامه دارد. یکی از هواداران این جریان می‏نویسد:«گول خوردیم یک باره دیگه. هماهنگی با تقویم غلطه. هماهنگی از طریق شبکه غلطه. اعتماد به کسانی که نمی‏شناسیم غلطه. پذیرفتن هر چیزی که صد بار تو شبکه‏ها تکرار میشه غلطه. باور انقلاب کردن ظرف چند ماه غلطه.»

او همچنین ادامه می دهد:«ما رهبر نداریم. داریم ولی زورشون کمه. فاصله است بین رهبری خمینی که با یک تشر همه را مینشوند سرجاشون تا رهبری موسوی که یک تیم باید افاضاتش را ترجمه کنن!»

با این همه و در حالی که عملا عبور از میرحسین و کروبی هم در جریان اغشاشگر کلید خورده است، مشخص نیست سردمداران متوهم جریان سبز تا کی قادر خواهند بود به روند روحیه‏دادن که البته با بی‏اعتنایی و تمسخر برخی حامیان اصلاحات هم مواجه شده است، ادامه دهند.

منبع رجا نیوز

۱۳۸۸ بهمن ۲۱, چهارشنبه

برخي مسئولان دانشگاه تربيت معلم با اغتشاشگران همراهي مي‌كنند

مبشري در گفتگو با فارس:
برخي مسئولان دانشگاه تربيت معلم با اغتشاشگران همراهي مي‌كنند

خبرگزاري فارس: مسئول نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه تربيت معلم از همراهي و حمايت برخي مسئولان اين دانشگاه با اغتشاشگران انتقاد كرد.


حجت‌الاسلام مبشري مسئول نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه تربيت‌معلم در گفتگو با خبرنگار حوزه دانشگاه خبرگزاري فارس، اظهار داشت: متاسفانه در خردادماه شاهد آن بوديم كه برخي افراد در روند برنامه‌هاي آموزشي و فرهنگي دانشگاه اخلال ايجاد مي‌كردند و اين برنامه‌ها را بر هم مي‌زدند اما به كميته انضباطي دانشگاه احضار نمي‌شدند.
وي با بيان اينكه پس از جريانات مربوط به انتخابات دهم رياست جمهوري كه اين افراد شيشه‌هاي دانشگاه را شكستند و در دانشگاه اغتشاش‌آ‌فريني كردند با درخواست مكرر دانشجويان و مسئولان دلسوز دانشگاه تربيت معلم اين افراد به كميته انضباطي احضار شدند اما برخي مسئولان دانشگاه در روند بررسي پرونده‌هاي آنها اخلال ايجاد كردند.
مسئول نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه تربيت‌معلم با بيان اينكه در جلسات كميته انضباطي اغتشاشگران، نوعي همراهي برخي مسئولان دانشگاه و بعضا حمايت آنها از اين افراد ديده مي‌شد،‌ تاكيد كرد: در همين باره اگر حكمي هم احيانا براي آنها صادر مي‌شد اين افراد در اجراي آن تعلل مي‌كردند.
حجت‌الاسلام مبشري ادامه داد: فكر مي‌كنيم در آينده‌اي نه چندان دور پرونده برخي از اين افراد در دادگاه‌هايي بيرون از دانشگاه بررسي شود.
وي ضمن تائيد همكاري برخي مسئولان دانشگاه با اغتشاشگران گفت: ما اين همكاري را از نزديك لمس كرده و ديده‌ايم.
مسئول نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه تربيت‌معلم ادامه داد: متاسفانه خبرهايي به گوش مي‌رسد كه همين افرادي كه حامي افراطيون در دانشگاه هستند، در حال حاضر سعي دارند به خانم حجازي‌زاده سرپرست دانشگاه تربيت معلم نزديك شوند و به نوعي افكار ايشان را به سمتي كه خودشان مي‌خواهند متمركز كنند.