۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

آیا مصلحت کافی نیست؟

نمی دوم چی باید بگم ، قضاوت بر عهده ی شما

20 بسیجی و 13 شهروند عادی

در وقایع بعد از انتخابات کشته شدند

همیشه بعد از یه همچین وقایعی که با از بین رفتن یه عده ای همراهه اول همه دنبال مقصر می گردند و بعد هم کم کم طبق روال عادی همه چیز به خاطره ها سپرده میشه ، ما می مونیم و هجم عظیمی از تهمت ها و توهین ها و حقایقی که در پشت تمام این حرف ها کمرنگ مانده.

ماشاالله با تدبیری (!!) که شهرداری تهران به خرج داد پول همه ی سطل زباله ها و شیشه ها و کلا هر چیزی از اموال عمومی که توسط منافقان از بین رفته بود و صدمه وارد شده بود رو توسط گرفتن مالیات اضافه از جیب مردم تامین کرد و آقای قالیباف هم سینش رو داد جلو باد به قپ قپ انداخت که ما مدیریت کردیم! نمردیم و معنای مدیریت رو هم فهمیدیم! تمامی کسانی که در حاشیه ی خیابان آزادی و خیابانهایی که در اون ها درگیری بوجود اومد می تونند شهادت بدن که بطور غیر طبیعی روند ساخت و ساز شهرداری تو این خیابون ها افزایش پیدا کرد تو اون مقطع درگیری ها بطوریکه تا دلتون بخواد سنگ و امثالش تو خیابون ریخته بودند! اونم از نوع تراش داده شده و با اندازه های معین ، این که دیگه انکار کردنی نیست!

میله های خطوط اتوبوس تند روی تهران (BRT) هر کسی دیده باشه می فهمه که کندن اونا خیلی باید مشکل باشه اما چطور میشه که 7-8 نفر ار منافقین به راحتی می تونن اون ها رو یک جا از بیخ بکنند؟! فکر کنم حالا که هوا دلپذیر شده کمی تا قسمتی خیلی ها باید جوابگوی اتفاقات اخیر باشند.

عده ای سریعا جانب داری می کنند از گروهی خاص و سعی در متشنج کردن جو می کنند اما باید واقع بین بود؛ چه خوب چه بد این اتفاقات افتاد و 20 بسیجی و 13 شهروند عادی کشته شدند می شود 33 ایرانی و انشاالله مسلمان حال سوال این است که چه کسی یا چه نهادی می تواند پاسخگوی 33 خانواده و خانواده های دیگر باشد که به هر حال از کشته شدن هموطنشان یقینا خوشحال نشده اند.

رجوع می کنیم به تاریخ دقیقا 31 سال پیش همچین ایامی حضرت امام خمینی (ره) وارد ایران می شوند بعد به بهشت زهرا می روند و قبل از هر سخنی حتی قبل از اینکه حکومت را به دیکتاتوری محکوم کنند می فرمایند که :من به مادران جوان از دست داده تسلیت میگم . . . .

در جای دیگر اگر اشتباه نکنم قم بود که خطاب به مردم می گویند من از شما خجالت می کشم که فرزندانتان به دست رژیم کشته شده اند و من خدمتگذار شما هستم.

حالا برگردیم به سال 1388 و صحبتهای خط امامی های مدرن شده(!) رو ببینیم!

موسوی قبل از اینکه حداقل برای حفظ ظاهر هم که شده در هیچ کدام از بیانیه هایش اول از همه نگفت که من به خاطر کشته شدن هموطنانم متاسفم یا هر چیزی شبیه به این ؛ اما با کمال وقاهت دم از حقوق از دست رفته ی خود و حامیانش که مردم می خواندشان میزند و حتی اشاره ای به حرکت های وحشیانه ی افرادی که به راست یا دروغ به هواداریش برخواسته اند نمی کند!

اصلا کاری با خودش هم ندارد فقط می خواهد بگوید و بگوید بدون آنکه لحظه ای گوش کند و فکر کند! روشنفکر است دیگر! هرچیزی که می کوید لابد درست است چون روشنفکر است نمی شود که اشتباه کند زبانم لال!

شاید اگر موسوی از همان اول شکست را می پذیرفت و پیروزی رقیبش را تبریک می گفت و برای سرافرازی بیشتر میهن دعا می کرد شاید و شاید وجها ای به مراتب بهتر از آخرین نخست وزیر نظام جمهوری اسلامی در خاطر ها می ماند اما چه می شود کرد وقتی حب قدرت و توهم و البته حب دنیا به میان می آیند دیگر جایی برای منطقی بودن نمی گذارند و نتیجه اش می شود 33 شهروندی که از دست رفتند.

در هر حال شد آنچه نباید می شد و نتیجه اش هم شد تنفر مردم عزیزمان از عده ای منافق و فریب خورده که دیگر حتی جرات گفتن حرفهای عادی را هم ندارند!!

مجلس هم که دیگر سنگ تمام گذاشت و تا می توانست در کارهایی که به مجلس ربطی پیدا نمی کند دخالت کرد و مردم را با هجمی از اطلاعات ناقص روبه رو کرد و بعد هم همه چیز باد هوا!!!

نفهمیدیم آخر مرتضوی مسئول کشته شدن بازداشتیهای کهریزک بود یا اون یکی!! نفهمیدیم چرا برای کشته شدن عده ای منافق و فریب خورده و اغتشاش طلب باید کمیته ی حقیقت یاب تشکیل می شد اما برای 20 بسیجی بی نام و نشان حتی خم هم به ابرویی نیامد!! نفهمیدیم که چرا پول خراب کاریهای بالا نشین هارا ما پایین نشین ها باید بدهیم و آخر هم سرکوفت و تف و لعنتش دنبال ما باشد؟! نفهمیدیم چرا لاریجانی قبل از همه به موسوی تبریک گفته بود و بعدش چه شد و چه حرفهایی رد و بدل شد که یک دفعه شد بر علیه موسوی!؟! نفهمیدیم اصلا چرا برای 1500 میلیارد تومانی که از پول این مردم در جیب فرزندان هاشمی رفته کسی کاری نمیکند! یا اینکه چرا مهدی هاشمی که پرونده ی قضایی به این بزرگی دارد ممنوع الخروج نمی شود اما من اگر شیشه ی همسایمان را با توپ بشکنم ممنوع الخروج می شوم!! آها! یادم نبود که اینها همان عدالت است!

البته مشکل از ماست چون باید تا الان می فهمیدیم که بعضی ها خونشان قرمز تر از بعضی دیگر است و این را نمی شود کاری کرد! می شود؟

باید می فهمیدیم که مردم انقلاب کردند تا عدالت باشد و آنقدر بهشان فشار آمده که عدالت یادشان رفته! هرچند که اشتباه نرفته اند اما افسوس که آن بالایی ها پایشان از اول هم کج بود و راه را از چاه تشخیص نمی داند و عده ای هم که از اول هم بودند و الان هم هستند و هر روز بر حجمشان افزوده می شوند! آدم می ماند در کار خدا !!

باید میفهمیدیم که بسیجی ها مزدورند و جیره خوار و هزار کوفت و زهر مار دیگر و اینها اصلا آدم نیستند که بود و نبودشان برای کسی مهم باشد!

باید می فهمیدیم که بسیج یعنی تمام مردم! نه فقط عده ای که در پایگاه ها آموزش دفاع خیابانی میبینند که ببخشید اما معنایش می شود اینکه شلوارت را بگیر تا باد نبرد! یعنی آنقدر ضعیف عمل کردیم که دشمن تا خیابان هامان هم آمده است . . . .

اما اما اما!

یادمان باشد روزی از سر کشته ی خود می گذریم همچون باد!

اونجا دیگه فهمیده و نفهم نداره! اونجا دانای کل به تویی که فهمیدی و دم نزدی و به تویی که نفهمیدی و نخواستی بفهمی تو دهنی می زنه که ای وای بر شما که . . . . . !

خلاصه اینکه

وقتش رسیده که عده ای جوابگو باشند و هیچ کسی از اینکه دیوار فولادی دورش دارد خیالش راحت نباشد!

مردم دوست دارند حاصل عدالتی که فقط در حد شعار مانده ببینند!

چه زیبا نوشت سید مرتضی:

خلاف آنچه بسياري مي پندارند، اخرين مقاتله ما _ به مثابه سپاه عدالت _ نه با دموكراسي غرب كه با اسلام آمريكايي است ، كه اسلام آمريكايي از خود آمريكا دير پاتر است ...


والعاقبة للمتقین

منبع تمام میشوم شبی


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر